ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است بمعاويّه :
( اى مردك ستمكار و دروغزن اين خوى نابهنجار را از دست بگذار و بدان كه ) ستمكارى و دروغگوئى دين و دنياى انسان را تباه كننده ، و كاهش و بىارجيش را نزد عيب جويش هويدا سازنده اند ، تو خود نيك ميدانى آنچه كه از دست رفتنش مقدّر شده است دست بدان نخواهى يافت ( و كشندگان عثمان را با تو نخواهم گذاشت ، همانا عثمان بدعتهائى در دين احداث كرد ، و مسلمانان غيور هم سزايش را در كنارش نهادند ، از اين پيش ) مردمانى بهواى كارى نادرست برخواستند ، و ميخواستند تقدير الهى را دگرگون سازند ( نخست خلفاى ثلاثه حق را از مركزش گرداندند سپس طلحه و زبير خواستند همان راهرا بروند موفّق نشدند ، و با يك جهان رسوائى و ننگ از جهان به نيران شتافتند ، اكنون تو نيز ببهانه خون عثمان سوداى خلافت را در مغز ميپرورى دانسته باش كه ) خدا همه آنان را دروغزن دانسته ، بنابراين ( تو نيز پاى از مرز خويش فراتر منه ) و بترس از روزيكه آنكه پايان كارش پسنديده است در آن روز شادمان ، و آنكه زمام اختيارش را با شيطان گذاشته ، و باو به ستيز و آويز برنخواسته پشيمان است .
تو ( در جنگ صفّين بهنگاميكه ديدى از دست و تيغ شيران بيشه دين جان بدر نخواهى برد از روى ريو و دستان قرآن را بر سنان و نيزهها بسته و ) با اينكه اهل قرآن نبودى ما را بحكم قرآن خواندى و ما ( چون از مكنون كار تو آگاهى داشتيم و ) تو را پاسخ دهنده نبوديم ، لكن فرمان قرآن را پذيرفته و پاسخ آن را گفتيم ( لكن تو بدستيارى عمرو عاص بدغلبازى گرائيده كار را وارونه كرديد ،
اكنون من همانم كه بودهام شمشير بر كلّه تو و يارانت خواهم كوفت ، تا ستون نورانى حق پديدار
[ 900 ]
شود ، و خداوند ما بين ما حكم فرمايد ) و السّلام .