ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است : در پاسخ ذعلب يمانى هنگاميكه از آنحضرت پرسيد :
يا امير المؤمنين ، آيا پروردگار خويش را ديده باشى ؟ امام عليه السّلام فرمودند : چسان خداى ناديده را بپرستم ( در صورتيكه عبادت و پرستش مستلزم ديدار است . ذغلب متوهّم شد مگر آنحضرت خدايرا بچشم سر ديده است لذا ) پرسيد او را چسان مىبينى حضرت عليه السّلام فرمود :
ديدار خدا ، براى ديدگان آشكارا ميسّر نيست ، لكن دلها او را بدستيارى ايمان دريابند ،
خدا است كه بهمه چيزها نزديك است ، نه بطور چسبندگى ، و از تمام چيزها دور است نه بطور دورى ،
[ 495 ]
( بكلّيه اشياء بدون نزديكى و دورى كه از لوازم جسم است احاطه دارد ) بدون انديشه ( و زبان در سخن ) گويا ، و بدون تصميم گرفتن ( براى كارى ) اراده كننده ، و بدون داشتن عضوى ( همچون دست و پا ) آفريننده ، لطيف است ( و بزرگ كه بزرگيش آفرينش را پر كرده ) و به پنهانى وصف نشود ، و بزرگ است ( سلطنت و پادشاهيش و عادل و مهربان است ) و به ستمكارى موصوف نيست ، بدون اينكه بداشتن چشم حسّ ، و دل نازك وصف گردد بينا و مهربان است ، در برابر عظمت و بزرگوارى او آفرينش افتاده و خوار ، و از ترس ( نقمت و سخط ) او دلها لرزان و پر طپش است