ترجمة
پس همينكه خدا زمين را گسترده و فرمانش را جارى ساخت ، آدم ابو البشر عليه السّلام را از ميان خلقش برگزيده ، و او را اوّلين نمونه آفرينش خويش قرار داده ، و در بهشت جايش
[ 235 ]
داده ، و روزيش را فراوان كرد ، و سفارش فرمود باو از آنچه نهيش كرده بود ( او را از خوردن درخت گندم منع فرموده بود ) و بأو يادآورى كرد كه أقدام كردن در آن كار او را بگناه و نافرمانى كشانده ، و پايه جاه او را متزلزل ميسازد . پس چون از علم خدا گذشته بود آدم اقدام كرد بر كاريكه از آن نهى شده بود ( از درخت گندم تناول كرد ) خدا نيز او را پس از توبه و بازگشت ( از آن ترك اولى از بهشت ) بزمين فرود آورد ، تا زمين را به نسلش آباد سازد و بواسطه او بر بندگانش اقامه حجّت كند ، و بعد از قبض روح آدم هم خدا زمين را از چيزهائيكه دليل و حجّت بر ربوبيت وسيله شناسائى بين او و بين بندگانش بود خالى نگذاشت ، بلكه از آنان پىدرپى و قرن بقرن پيمان گرفت ، بزبان بهترين از پيمبران و حمل كنندگان أمانتهائيكه خودش فرستاده بود ، تا اينكه كار حجت بر پيغمبر ، صلّى اللّه عليه و آله تمام شده ، جاى عذرى باقى نمانده ، و بيم از خدا را بمنتها درجه رسانيد ( پيمبر خاتم چنان راه خدا پرستى را صاف و هموار كرد ، و دستورات آلهيّه را بمردم رسانيد كه ديگر براى گنهكاران در فرداى قيامت هيچ راه عذرى باقى نگذاشت ) و اندازه روزيها را براى خلق معيّن و آنرا ( بر حسب استعداد شان ) كم و زياد و تنگ و فراوان از روى عدل و داد تقسيم كرد ، تا آنكه براحتى و آنكه بسختى روزى داده شده امتحان كرده ، غنّى شاكر ، و فقير صابر را بيازمايد ( دارائى و نادارى را سبب امتحان آن دو قرار داد تا شكر گذارى و بردبارى هر دو را بنگرد ) پس فقر و پريشانى را بفراخ روزيها ، و آفتهاى ناگهانى را به تندرستها نزديك ساخته ، شاديهاى فراوان را بغمها و اندوهها مبدّل فرمود ، آنگاه مدّت عمرها را آفريده ، كوتاه و بلند ، و مقدّم و مؤخّر آنها را براى اشخاص معيّن كرده اسباب ( تمام شدن ) آنها را بمرگها متّصل ساخت ، و آن مرگ را كشنده ريسمانهاى دراز و طنابهاى پر پيچ و خم عمرها قرار داد ( تا اشخاص نيرومند و جوان كه بانتظار پيرى نشسته و ايّام جوانى را بلهو و لعب ميگذرانند بدانند كه مرگ بر جوانى كسى رحم نميكند ، گوئى كه كنم توبه پس از پيريها ، از مرگ جوانان مگرت نيست خبر ) .