ترجمة
اين پاره گوشتى كه برگى از انسان آويخته است و آن را دل گويند ، شگفتانگيزترين چيزها است براى آنكه در او است موادّى از حكمت و دانش ، و چيزهائى است بر خلاف آن ( از جهل و سفاهت ) اگر اميد و رجا بر او عارض گردد ، طمع خوارش سازد ، و اگر طمع بر او هجوم آورد ، حرصش از پاى در افكند ،
اگر نااميدى بر وى دست يابد تأسّفش بكشد ، و اگر كينه در وى رخنه كند ، خشمش شدّت يابد ، و اگر خوشنودى يارش گردد هشيارى را از ياد ببرد ، و اگر ترسى ناگهانش دريابد بيم نرسيدنش بكار فرو گيرد ، و اگر امن و وسعتى يابد غرور و نخوتش بربايد ، چنانچه اندوهى بوى رسيد جزع رسوايش سازد ،
و اگر مالى پيدا كند از بىنيازى بسركشى گرايد ، و اگر فقرش بگزد رنج و بلاى آن فقر سرگرمش سازد ،
[ 1066 ]
و اگر گرسنگيش برنج افكند ضعف و زبوئيش از پاى دراندازد ، و اگر سير شدنش بحدّ افراط رسد پرخوريش به آزار دارد ، بنابراين دل چيزى است كه هر تقصير و كوتاهى بحالش مضرّ ، و هر افراط و تجاوزى از حدّ برايش مفسد است .