ترجمة
( صبر كردم ) تا اينكه اوّلى براه خود رفت و خلافت را در آغوش پسر خطّاب افكند ،
( در اينجا امير المؤمنين عليه السّلام متمثّل بقول اعشى شاعر شده فرمايد :
شتّان ما يومى على كورها
و يوم حيّان اخى جابر
حيّان و جابر پسران سمين بن عمرو از طايفه بنى حنيفه ميباشند ، حيّان را فرمان بر مردم خويش روان و همه ساله از جانب نوشيروان بصلات و جوائز سرافراز ميشد و اين اعشى نديم او بوده و در ناز و نعمت بسر ميبرد وقتى از نزديك حيّان دور و برنج سفر بطورى گرفتار كه ياد آنروز كرده و ميگويد ، چه بسيار فرق است بين اين روز كه من بر پشت شر برنج و مشقّت سفر گرفتارم با آن روزيكه نديم حيّان برادر جابر بوده و در عيش و كامرانى زندگانى ميكردم ، ( تمثّل حضرت باين شعر مقايسه حال زمان خودش كه بماتمها گرفتار شده بازمانيست كه پيغمبر اكرم حيات داشته و هر روزى از
[ 55 ]
جانب خدا و رسول بيك منصب مفتخر و سرافراز ميگرديد ميباشد ) جاى بسى شگفتى است ابوبكرى كه در دوران زندگانيش هميگفت اقيلونى فلست بخيركم و على فيكم يعنى اى مردم بيعت خود را از من برگيريد ، من در حاليكه على ميان شما است لايق براى خلافت نميباشم ، با اين حال وصيّت كرد بعد از مردنش ( عروس ) خلافت بعقد ديگرى در آيد ، اين دو تن غارتگر دو پستان شتر خلافت را محكم دوشيدند و از آن نفع گرفتند ، ابوبكر آن را در طبيعت خشن و درشت عمر قرار داد ، زشتخوئى كه سخنش پر جراحت و تند بود ، خطايش در امور دينى بسيار و عذرش از آن خطا بيشمار بود ، مصاحب با آن مانند كسى بود كه بر شترى سركش سوار باشد ،
كه اگر مهار آنرا سخت بكشد پرّه بينى را از هم بدرّد و اگر آنرا سست كند سوار را بدرّه نيستى پرتاب نمايد پس بخدا سوگند مردم در دوران او از راه راست بيرون رفته دچار كجرويها شدند ، پس من هم بار ديگر بر مدّت طولانى شكيبائى ورزيده با غم و اندوه سختى دست بگريبان بودم .