ترجمة
در دوران گذشته مرا برادر و يارى بود كه جهان را بديده خوارى و كوچكى ميديد و بهمين جهت من او را رادمرد و بزرگوار ميديدم ( مفسّرين در اين فرمايش گوناگون سخن راندهاند كه آيا اين برادريكه حضرت فرمودهاند كيست ، برخى گفتهاند آن برادر رسولخدا ( ص ) بوده است لكن از اينكه فرمودهاند و كان ضعيفا مستضعفا آن را بر ديگرى حمل نمودهاند ، عدّه گفتهاند ممكن است ابوذر غفّارى باشد ، لكن از اينكه فرمودهاند فهو ليث غاد وصلّ واد متوقّفاند زيرا ابوذر مردى دلير و
[ 1143 ]
جنگاور نبوده است ، برخى مقداد بن اسود كندى را كه در عين زهد مردى جنگى بوده است مورد فرمايش حضرت دانستهاند لكن مختار ابن ابى الحديد اين است كه اين كلام جارى مجراى مثل و مربوط بشخص معيّنى نيست ، مترجم گويد : ممكن است چنين كسى حضرت جعفر بن ابىطالب كه هم برادر حضرت و هم مردى جنگاور و هم مؤدّب بآداب اسلامى بوده است باشد ، بارى حضرت فرمايد آن برادر ) شكمش بر وى سلطنت نداشت ، و چيزيكه نمييافت آرزو نميكرد ، و اگر مييافت پر بكار نميبرد ، بيشتر روزگارش را بخاموشى ميگذراند ، اگر ميگفت بر گويندگان غالب ميشد ، و تشنگى پرسندگان را ( بزلال سخنان شيرين ) فرو مينشانيد ، ناتوان و فروتن بود ، مردم هم ناتوانش مىپنداشتند ،
بهنگام جوشش و كوشش شير پر خشم و مار پر زهر صحرا بود ( در كار امر بمعروف و نهى از منكر باكى از نكوهشگران نداشت ، و با كمال سختى بكار ميپرداخت ) تا نزد قاضى نميآمد ، برهان و دليل نميآورد و ( بصرف ظنّ ) كسى را سرزنش نميكرد ، بكاريكه در مانند آن بهانه ميجست تا اينكه عذر او را مىشنيد ،
از درد نميناليد و دم نميزد ، مگر وقتى كه بهبودى مييافت ، هر چه ميگفت ميكرد ، و هر چه نميكرد نميگفت اگر در گفتن بر وى غلبه ميجستند در خاموشى بر وى غالب نميشدند ، در شنيدن حريصتر بود ، تا در گفتن اگر يكمرتبه دو كار پيش ميآمد ميديد تا كدام يك از آن دو بخواهش نفس نزديكتر است با آن بمخالفت برميخواست ، بنابراين شما راست كه اين خوهاى نيك را فرا گيريد ، و بآنها تمايل و دلبستگى داشته باشيد ، اگر همه را نتوانستيد پس بدانيد درك اندك بهتر از ترك بسيار است .