ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است به قثم ابن عبّاس ، كه از جانب آن حضرت فرماندار مكّه بود .
( و در اين نامه دستور فرمودهاند : كه او بموقع حجّ در موسم حاضر شده ، بمردم كمك دهد ، يكتان را از اجاره گرفتن از حجّاج مانع گردد ، اى پسر عبّاس ) حجّ را با مردم بپايدار ( و مسائل و آداب را بآنان بياموز ) و روزهاى خداى را بيادشان آر ( كه بر سر گذشتگان در اثر نافرمانى چه آمد ، تا آنها در آن بارگاه كبريائى از سر سوز بنالند ، و بتوبه و انابه بگرايند ) صبح و سر شب با آنان بنشين ، و براى آنكه مسئله ( از مسائل صبح را ) ميپرسد فتوى بده ،
نادان را بياموز ، با دانشمند مذاكره كن ( تا مسائل مشتبه را متذكّر گردد ) فقط زبان تو بايستى بر مردم سفير و ميانجى باشد ، فقط دربانت بايستى خودت باشى ( اين خوى فراعنه و قياصره است ، كه خويشتن روى از مردم در پوشند ، و كارها را با سفير و دربان انجام دهند ،
بين فرماندار حرم خدا با آنها تفاوت بسيار بايد باشد ، اى قثم ) نكند كه نيازمندى را از ديدار
[ 995 ]
خويش محروم سازى ، كه اگر كردى و در نخستين برخوردش از دربار تو نوميد باز گردد ، آخر كار ستوده نخواهى شد ( بلكه بعكس زبان بنكوهشت خواهد گشاد ) .
در عيال مندان و گرسنگانى كه نزد تواند ( بديده مهر ) بنگر ، و هر آنچه از مال خداى كه نزدت گرد آمده است ، بمصرف آنان برسان ، در حاليكه آن را بكسانيكه درويش و نيازمند ( و دور از تو هم باشند ) رسانده باشى ، و آنگاه آنچه زياد آمد براى ما بفرست ، تا ما آن را بكسانيكه در نزدمان هستند تقسيم كنيم .
ديگر اينكه مكّيان را بفرماى كه از ساكن ( و حجّاجيكه براى گذاردن حجّ بمكّه منزل گزيدهاند ) كرايه نگيرند ( كه اگر گرفتند خلاف دستور خدا رفتار كردهاند ) چرا كه پاك پروردگار ( در قرآن كريم در ذيل آيه 25 سوره 23 ) فرمايد : سَواءً العاكِفُ فيهِ وَ البادِ يعنى غريب و بومى در خانه كعبه ( بهنگام حجّ ) يكسانند ، و عاكف كسى است كه ساكن در مكّه ، و بادى حاجئى است كه اهل مكّه نيست ( فلذا مگذار كه مكّيان از حاجيان جاره دريافت كنند ) خداوند ما و شما را بكردار نيكى كه مورد پسند او است بدارد ، و السّلام .