ترجمة
ديگر آنكه در بين كارهاى تو كارهائى است كه ناگزير خودت بايستى آنها را انجام دهى از قبيل پاسخ دادن كارگذارانت ، بهنگاميكه دبيرانت بمانند ( و ندانند فلان مطلبت كه راجع بكارهاى مهمّ است ، جوابش را چسان بايد دادن ) ديگر انجام كارهاى مردم است ، بهنگاميكه تراكم كار يارانت را دلتنگ سازد ( و بيش از آنكه ميكنند نتوانند ، اى مالك برنامه كار را نيكو منظّم كن و كار هر روزى را براى همان روز بگذار ، زيرا هر كارى مختصّ بروز خويش است ( و مسامحه كردن
[ 950 ]
و كار امروز را بفردا افكندن سبب آشفتگى اوضاع ميشود ، كار امروز را بفردا مفكن تا بتوانى ، كه من افكندم و افكند بدين روز سياهم ) اى مالك گو اينكه كارهائيكه درباره رتق و فتق امور كشور انجام ميدهى ، چنانچه نيّتت پاك ، و توده در آن آسوده باشد ، همه آنها براى خدا است ،
لكن ( فراموش مكن كه تو ناگزير از انجام دو وظيفه ميباشى ، يكى اجتماعى كه همان بكار مردم رسيدن است ، ديگرى انفرادى است كه آن عبارت از عبادت خدا ، و خواندن دعا و نماز ، و رخ بدرگاه خدا سائيدن است و ) بهترين آن اوقات ، و پاكترين آن اقسام را براى آنچه كه بين تو و خدا است انتخاب كن .
البتّه بپا داشتن فرايض و واجبات دينى كه مختصّ بذات پروردگار است ، در هنگامى باشد كه آن هنگام مختصّ بدان كار است ( نمازها را اوائل اوقات بگذار ، و بتأخير مينداز ) در شب و روزت پيكرت را بخداى ببخش ، و بآنچه كه باعث نزديكى بخدا است كاملا وفا كرده و آنها را بدون كاهش و افزايش بجاى آور ، اگر چه اين كار پيكرت را بفرسايد ، و هنگاميكه از براى مردم بنماز جماعت ميايستى نمازت بايستى طورى باشد كه ( بواسطه بسيار طول دادن و يا واجبات آن را ترك كردن ) باعث ملالت مردم ، و يا تباهى نماز نباشى ، زيرا كه در مردم كسانى يافت شوند ، كه آن دردمند ، و اين نيازمند است ، و بايد رعايت حال آن دو را كرد ، و بواسطه طول دادن از حضور در جماعت مانعشان نگرديد بخاطر دارم ) بهنگاميكه رسولخداى صلّى اللّه عليه و آله ، مرا بسوى يمن ميفرستادند ، از آن حضرت پرسيدم . نماز را با آنان چسان بگذارم ؟ فرمود : همچون ناتوان ترينشان نماز با آنان بگذار ، و با مؤمنان بمهربانى رفتار كن .