ترجمة
( اى فرماندار مصر ، تو بايد عمليّات كار گذارانت را بدقّت بنگرى ، و خادم از خائن باز شناسى ) نكند كه نيكوكار و بدكار بنزد تو يكسان باشند ، چرا كه اين كار نكوكاران را در نكوكارى ( و خدمت بكشور ) دلسرد سازد ، و بدكار را بيشتر بزشتكارى برانگيزد ( پس تا ميتوانى از پاداش نكوكار و كيفر بدكار غافل منشين ) و هر يك از آنها را بفراخور حالش جزا ده ، بدانكه براى
[ 924 ]
حسن ظنّ والى و فرماندار نسبت برعيّت هيچ چيز بهتر از ايثار و بخشش بر آنان ، و سبك كردن هزينه ( زندگى ) برايشان ، و نرنجيدن از چيزى كه در آن حقّ رنجشى از آنان ندارند نيست ( والى بايد با رعيّت خوى برادرى پيش گيرد ، و بدفع مهمّاتشان همّت گمارد ، تا آنان نيز در روزهاى بگشائى و ) كارى كنى كه حسن ظنّ رعيّت را بالنّسبة بخودت بدست آورى ، و اين حسن ظنّ و خوش بينى است كه رنجهاى دراز را از تو برميدارد ( و آنها را از انقلاب و كودتاى بر ضدّ سلطنت منصرف ميسازد ) امّا در اين ميان سزاوارترين كس كه بايستى از خوش بينى تو برخوردار باشد آن كس است كه او را نيكوتر آزموده ( و بوفاداريش اطمينان كامل دارى ) و بالعكس زيبنده است آن كسى مورد سوء ظنّ تو قرار گيرد ، كه با وى بدرفتارى كرده ، و نيكش نيازموده ( از او برحذر باش ، كه قطع نظر از يارى ممكن است بهنگام سختى بكار شكنى برخيزد .
اى مالك ، اجتماعات اسلامى را محترم بشمار ، و از آن محافلى كه بحال سلطنت زيانى ندارد جلوگيرى مكن ) و از سنّت و روش نيكى كه بزرگان اين قوم آنرا پى نهاده و ألفت و پيوستگى بواسطه آن پديد آمده ، و حال رعيت بوسيله آن باصلاح گرائيده است مشكن و مكاه ، و نيز روشى را پىريزى مكن كه بحال چيزى از آن روشهاى ( نيك ) گذشته زيان داشته باشد ، كه اگر چنين كنى سودش براى كسى است كه آن را بنا گذارده است ، و وزر و زيانش بواسطه از بين بردن آن سنّت بر تو است .
( اى پسر حارث تا ميتوانى ) درباره استوار كردن آنچه كه كار كشور بدان اصلاح پذيرد و پايدارى آنچه را كه مردم پيش از تو برپا داشتهاند ، با دانشمندان و حكماى قوم ( در باب آنها ) مذاكره كن ( و از فكر ثاقب ، و رأى صائب آنان بحدّ كافى استفاده ببر زيرا كه آنها تاريخ گذشتگان را خوب بخواطر دارند ، و تو را از تكرار قضايا و حوادثيكه باعث اضمحلال كشور است نگهدارى ميكنند ) .
[ 925 ]