ترجمة
( مالكا ) با خدا بانصاف رفتار كن ، و انصاف را از جانب خودت درباره هر يك از رعيّت و نزديكانت كه دوستش ميدارى بكار بند ( و در برابر قوانين قرآن خصوصيّت با اشخاص را كنار بگذار ، و همه رعيّت را با يك چشم بنگر ، و قانون را بر همه يكسان اجرا دار و بدان ) كه اگر چنين نكنى ستمكارى ، و هر كه بر بندگان خداى ستم روا دارد ، بجاى بندگان خداى را بدشمنى خويش برانگيخته است و خدا با هر كه دشمن شد دليلش را تباه ميگرداند ، و او با خدا در حال جنگ است ، تا اينكه دست از ستمكارى بكشد و بتوبه بگرايد .
( اى پسر حارث ) اين را بدان كه براى از بين بردن نعمت خداى و تعجيل در نقمت او هيچ چيز كارىتر از پايدارى بر ستمكارى نيست ( اين ستمكاريست كه كشورهاى بزرگرا تبديل بويرانهها كرد ، و پادشاهان عزيز را ذليل دست زير دستان نمود ) اين خدا است كه در كمين ستمكاران نشسته ، و بدقّت ناله و زارى مستمندان را گوش ميگيرد ( و بموقع سزاى هر دو را ميدهد ) اى مالك هيچ ميدانى محبوبترين كارها در نزد تو ( كه زمامدار قومى ) كدام كار بايد باشد ، البتّه ميانهروى در راه حق ، و مساوى داشتن آنرا در عدل و داد ( نسبت باشخاص ) زيرا كه آن بهتر
[ 919 ]
باعث خوشنودى رعيّت ميگردد ( و تو اگر حقّ و عدالت را درباره آنان بالسّويّه اجرا ننمائى ،
اينكار موجب خشم عمومى خواهد شد ) و خشم عمومى اهميّت خوشنودى خاصّكان را پايمال ميسازد لكن خصم خاصّكان در برابر خوشنودى عموم رعيّت بچيزى شمرده نميشود ( بنابراين رنجش همگانرا بخوشنودى ويژگان سودا مكن و عكس آنرا معمول دار ) اين ويژگانند كه از هر يك از افراد توده بهنگام آسايش بر والى گران بارتر ، و بهنگام پيشآمد كم يارىتر ، و در عدل و داد ناراضىتر و در خواهش پر اصرارتر ، و بهنگام بخشش ناسپاستر ، و بهنگام نداشتن و ندادن دير عذر پذيرندهتر ، و در نزد پيش آمدهاى سهمگين گيتى از وجهه صبر و شكيب ناتوانتراند ، ( در كشور هيچكس از اين بىشرمان لوس بىبند و بارتر نيست ، بنابراين يكسره اين چاپلوسان متملّق را از دربار بران كه دشمن جان و بلاى كشورت هم اينانند ) بالعكس اين عامّه از امّتاند كه ستون دين و باعث اجتماع مسلمين ، و براى پيكار با دشمنان كمر تنگ بر بسته و آمادهاند ، فلذا بايد صفا و محبّتت براى آنها و خوشى و خرميّت با آنان باشد ( تا ميتوانى اكثريّت را از خويش خورسند ساز ، كه اكثريّت حافظ استقلال كشور است ) .