ترجمة
پسر حنيف آيا سزاوار است كه من از خويشتن بهمين بسنده كنم كه دربارهام پيشواى مؤمنان گفته شود و با مردم در سختيهاى روزگار شركت نكرد ، و در ناگواريهاى زندگى پيشاهنگ آنان نباشم ؟
آيا رسم رياست و سلطنت همين است كه ملّت بسوز و گداز ، و من در ساز و نواز باشم نه چنين است ) مرا براى اين نيافريدهاند كه در خوردن طعامهاى پاكيزه ( و پوشيدن جامههاى نيكو از
[ 889 ]
آنچه كه بشر براى آن آفريده شده است سرگرمم سازد ، چونان چارپاى بندئى كه تمام همّش بعلف مصروف و يا همچون حيوان رها شده كه شغلش چريدن بين دو دستش ميباشد ، آن حيوان بيخبر از اينكه چه قصدى برايش دارند ( و او را براى چه روزى ميپرورانند ) به پر كردن شكم از علفهايش سر گرم است ( آيا خوب است كه على هم اينطور باشد ) مگر مرا اينطور بيهوده و سرخود واميگذارند ، من چرا بدون فكر و انديشه كشاننده ريسمان گمراهى و رهسپار وادى سرگردانى باشم ( و يا چرا همچون انبياء و اولياء براه حق روان نباشم ) گويا گوينده شما را مينگرم كه گويد اگر خوراك پسر ابيطالب اين باشد ، البتّه سستى و ناتوانى او را از برابرى با دليران تهمتن ، و رزم دادن با گردان لشگر سكن باز ميدارد ( اين گوينده ظاهرنگر سخت در اشتباه است ، و از قواى روح و نيروى ايمان كه در اثر رياضت و بندگى پروردگار بدست ميآيد بسيار دور و بيخبر است او را از من بگوئيد ) :
دانسته باش كه چوب درخت دشتى ( كه روى خارا روئيده ، و بآفتاب سوخته و جز از باران آب نميگيرد بسى ) سختتر است و درختهاى سبز و خرّم ( كه در باغستانها كنار جويبارها روئيده است بسيار كم دوامتر و ) پوستشان نازكتر است ( آن ) گياههاى ديمى ( را بنگريد كه چسان ) شراره آتشش فروزانتر و خاموشيش ديرتر است ( بشر نيز چنين است هر چه پرورشش در نعمت و ناز كمتر و رنجش بيشتر ، درشتى استخوان ، قوّت دل ، نيروى بدن ، آتش خشم ، و اخگر شجاعتش شرر بارتر است ، مگر رسول خدا ( ص ) نبود كه اينهمه در خوراك و پوشاك امساك كرده ، از فرط گرسنگى سنگ بر شكم مىبست ، معذلك از تمامى مردمان در ميدان جنگ بدشمن نزديكتر بود ) پيوستگى من نيز با رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله همچون نخلى از نخل ، و دستى از بازو است ،
( نيروى ايمان و دلاورى من تا آن اندازه است كه ) اگر تمامى عرب پشت به پشت هم داده ( همدست و همداستان ) بكين و پيكار من كمر بربندند ، سوگند با خداى كه من ( پشت بمعركه نكرده و ) از آنان رخ نتافته ، و در صورت بدست افتادن فرصت بر آنان ميتازم ، ( و همه را در راه خدا گردن ميزنم ، نشدنى است كه على از پيكار در راه حقّ و حقيقت دمى برآسايد ) زودا كه با تمامى توان و توشم بكوشم تا زمين را از اين مردك وارون و كالبد نگون بپردازم ( و معاويه را
[ 890 ]
بدوزخ در اندازم ، و اين كوشش را ادامه خواهم داد ) تا اينكه كلوخ از ميان دانه درو شده بيكسوى شود ( و گندم اسلام از ريگ كفر و نفاق پاك و مجزّا گردد ) .