ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است ، بعمرو ابن عاص ( ابن وائل السّهمى ) شرح حال عمرو عاص را در گذشته شمّه بيان ، و زنازادگى و بيحيائى ويرا اثبات كرديم ، پدر عمرو عاص ابن وائل است كه در جاهاى عديده از زبان مبارك حضرت رسول ( ص ) لعنت كرده شده و او يكى از كسانى است كه زينب دختر رسول خدا را در هودج ترسانده ، جنينش را سقط كردند ، و كار او در جاهليّت كشتن شتر بود ، و از اينجهت بجزّار قريش معروف است ، و گفتيم كه نابغه مادر عمرو كنيز مردى از قبيله عنزه است كه در جنگى اسير و عبد اللّه جذعانش خريدارى و آزادش كرده ، در يك طهر پنج تن با وى زنا كرده ، عمرو عاص متولّد ، پس از نزاع در سر او با اينكه بابى سفيان شبيه بود ، عاص ابن وائل او را بفرزندى گرفت ، اين عمرو پدرش هر دو از دشمنان سرسخت رسولخدا ( ص ) و علىّ مرتضى ( ع ) بوده و شرح دشمنيهاى آنها را مورّخين بزرگ نگاشتهاند ، گفتهاند روزى عمرو عاص بعايشه گفت ،
دوست داشتم تو در جنگ جمل كشته شده باشى ، عايشه گفت براى چه اى بىپدر گفت براى آنكه قتل تو را بهترين وسيله سرزنش براى على قرار دهيم ، بيهقى در كتاب محاسن و مساوى گويد : روزى غانمه دختر غانم در شام بر معاويّه وارد شد ، معاويّه بر وى سلام كرد ، غانمه گفت سلام بر مؤمنين و خوارى بر كافرين باد ، بگوئيد بدانم آيا عمرو عاص در ميان شما است ، عمرو گفت اينك منم ، غانمه گفت توئى كه بنىهاشم را دشنام ميدهى ، و حال آنكه دشنام از تو و در تو و براى تو است ،
اى عمرو بخدا سوگند من بزشتيهاى تو و مادرت آشنائى كامل دارم ، مادرت زنگى ديوانه و احمق بود ، ايستاده بول ميكرد ، اشخاص ناكس از او بالا ميرفتند ، هر وقت نرى بجماع با وى سرگرم ميشد نطفه او گنديدهتر از نطفه كسى بود ، كه بر وى سوار شده بود ، چهل و يكنفر در يكروز با وى زنا كردند ، تو نيز آن مردك نانجيب گمراه فسادكارى هستى كه فاسقى را با زنت در يك بستر ديده بغيرت نيامدى و مانعش نگرديدى ، و داستان كشف عورت او در صفّين و مشاجراتى كه حضرت امام حسن ( ع ) و ابن عبّاس در مجالس عديده ، درباره خباثت آن طعون و پدرش با وى كردند در تواريخ مسطور
[ 871 ]
است ، بارى حضرت بدينسان بوى نوشتند ، و اين قسمت را سيّد رضى اعلى اللّه مقامه ذكر نفرموده ، لكن ابن ابى الحديد از نصر ابن مزاحم نقل كرده است ، از بنده خداى على امير المؤمنين بسوى دم بريده ، سرزنش كننده محمّد و آل محمّد ، در جاهليّت و اسلام عمرو ابن العاص ، سلام بر آن كسى باد كه پيرو راه هدايت است ، اى عمرو محبّت دنيا گوش جان و چشم دلت را كر و كور ساخت ) آنگاه تو دينت را پيرو دنياى كسى قرار دادى كه گمراهيش هويدا ، و پردهاش دريده است ( شراب مينوشد ، حرير ميپوشد ، بساز و آواز گوش ميدهد ) بزرگ مرد را در مجلسش خوار مينمايد ، و با آميزشش دانا را نادان ميسازد ، ( و يا اينكه چون خودش با نادانى مخلوط است دانا را نادان ميپندارد ، و نيز بنىهاشم را ناسزا ميگويد ) تو بدنبال چنين كسى افتاده و بخشش او را خواهان شدى همچون سگى كه پيرو شير بوده بچنگال ( وحشيانه ) وى پناه ميبرد ، و منتظر است از زيادى صيدش كه بچنگش افتاده است ، چيزى بسوى وى افكند ، تو دنيا و آخرتت را از بين بردى ( و به پيروى از معاويه در دنيا بدنام ، و در آخرت مورد سخط و خشم خداى واقع گرديدى ) در صورتيكه اگر چنگ بحقّ در افكنده ( و بيارى من برميخواستى از نعمت دنيا و آخرت ) آنچه ميجستى مييافتى ( حال كه چنين نكرده ، و با معاويه در ساختى ) پس اگر خداى مرا بر تو و پسر ابى سفيان چيرگى داد كه سزايتان را در كنارتان خواهم نهاد ، و اگر مرا ناتوان ساخته ، و زنده مانديد آنچه كه در پيش روى داريد برايتان بدتر است ( و عذاب خداى سختتر ميباشد ) و السّلام .