ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است به برخى از فرماندارانش پس از حمد و ثناى خدا و رسول ، دهقانان و روستائيان اهل ولايت تو ( كه در حول و حوش فرماندارى تو ساكناند ) از دلسختى و درشتى ، و كوچك شمردن ، و ستمكارى تو ( سخت به تنگ آمده و ) شكايت دارند ، من ( بشكاياتشان رسيدگى و ) در كارشان نظر كردم ، چون مشرك و مجوس بودند آنان را سزاوار آن نديدم ، كه پر نزديك كرده شوند ( و بسيارشان مهربانى كنى ) از اين سوى چون آنها با ما معاهده بستهاند ( و در پناه ما ميباشند ) خوش نيست كه يكباره رانده شوند ، و مراسم ستم دربارهشان معمول گردد ، بنابراين درباره آنان جامه به پيكر خويش در پوش ، كه با درشتى و نرمى توأم باشد گاهى با ايشان مهربان ، و گاهى نامهربان باش ، و بخواست خداى ميان نزديكى و دورى ، و راندن و پيش آوردنشان را پيوند ده ( نه بدان ديده كه در مسلمانان مينگرى در آنان بنگر ، و نه از جرگه بشريّتشان بيرون بدان )