ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است هنگاميكه جرير ابن عبد اللّه بجلّى را بسوى شام فرستاده بود بوى نوشتند .
( در اسد الغابه است كه ابن جرير چهل روز پيش از وفات رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله اسلام آورد ، و در جنگهاى عراق در قادسيّه اثرهاى نيكو از خويش برجاى گذاشت ، و در سنه 51 يا 54 هجرى درگذشت .
او با اشعث ابن قيس حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را فراوان دشمن ميداشتند ، بطوريكه ابن ابى الحديد در جلد 3 صفحه 305 نقل ميكند : روزى جرير و اشعث از كوفه بصحرا ميرفتند ، و هر دو ببدگوئى على عليه السّلام سرگرم بودند ، در اين هنگام سوسمارى بر آنان بگذشت ، آنها آن سوسمار را صدا كردند ، كه أبا حسل دستت را بده تا بجاى على با تو بيعت كنيم ، وقتى كه اين خبر بحضرت رسيد فرمودند اين دو تن در قيامت برانگيخته شوند در حاليكه پيشوايشان سوسمارى باشد .
و علّت نگارش اين نامه بجرير آنست كه حضرت او را برسالت شام فرستادند ، كه يا معاويه بيعت كند ، يا جنگ را آماده باشد ، مردك منافق چهارماه در شام مانده و گرفتن پاسخرا بتأخير افكند ، تا اينكه معاويه كاملا خويش را براى جنگ آماده ساخت ، مالك اشتر كه كاملا بمرام و روحيّه جرير آشنائى داشت
[ 752 ]
در بازگشت از شام جرير را بباد دشنام و نكوهش گرفت كه شرحش در كتب و تواريخ مسطور است .
بارى حضرت از دير كردن جرير دلتنگ شده بوى نوشتند ) .
پس از ستايش و نيايش بر خدا و رسول ، همينكه نامه من بتو رسيد ، معاويه را بر حكم قطعى وادار كرد ( مگذار كه اين روباه دغلباز گاهى تو را بطمع افكند ، و زمانى از بيعت كردن مأيوست سازد ، بلكه مجبورا ) به فيصل أمر مأخوذش دار ، و او را بين جنگى كه بيرون كننده از خانه و ديار ، و يا صلحى كه باعث خفّت و خواريش باشد مخيّر ساز ، پس اگر جنگ را گزيد ، بگوى تا آن را آماده باشد ، و اگر صلح را اختيار كرد از وى بيعت بستان ، والسّلام