ترجمة
اگر بنا بود ، خداوند بيكى از بندگانش فرمان كبر و خودپسندى دهد ، البتّه اين فرمان را به پيمبران و دوستان گزيدهاش ميداد ( زيرا كه آنها چون بخدا نزديكترند بتكبّر سزاوارتر بودند ) و ليكن او آنانرا از خودخواهى منع كرده ، فروتنى را برايشان پسنديد ، پس آنان هم گونههاى خويش را بزمين چسبانده و رخها بخاك ( درش ) سودند . و بالها ( ى فروتنى ) را براى مؤمنين فرو خواباندند ، اينان مردمى بودند كه ضعيف پنداشته شده بودند ، ( مردم به شئونشان اعتنائى نداشته ) خداوند آنها را بگرسنگى و سختى و مراكز بيمناك آزموده ، و امتحان فرمود ، و بواسطه ناخوشيها لرزانشان ميداشت ، بنابراين خوشنودى و خشم خداى را بداشتن مال و فرزند معتبر ندانيد ، در حاليكه در بحبوحه قدرت و توانگرى ،
مراكز آزمايش و امتحان را شناسا نيستيد ، زيرا كه خداوند سبحان ( در قرآن سوره 23 آيه 55 ) فرموده : أَيُحِبُّونَ أَنَّما نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَّ بَنينَ ، آيه 56 وَ نُسارِعُ لَهُم فِى الخَيراتِ بَل لاَّ يَشعُرُون ، آيا چنين پنداريد كه آنچه از دارائى و فرزندان كه ما بايشان ميدهيم در نيكوئيهاى آنان مىشتابيم ، ( چنين نيست ) بلكه آنان نادانند ( كه چنين پندارند ، و ما آنها را بمال و مهلت ، و فرزندان ميآزمائيم تا نيكوكار از بدكردار پديد آيد ) و خداوند پاك بندگانى را كه در پيش خويش داراى كردنكشى هستند بدوستانش كه در ديده آن گردنكشان خواراند ميآزمايد ، ( و اين آزمايش در داستان موسى و فرعون موجود است ) موسى ابن عمران بهمراهى برادرش هارون صلّى اللّه عليهما ،
بر فرعون در آمد ( ند ) در حاليكه عباهاى پشمينشان بر تن ، و عصاى چوبينشان در دست بود ، پس
[ 704 ]
پايندگى ملك و ادامه عزّتش را بر وى مقرّر داشتند ، بشرط اينكه مسلمان ( و مؤمن بخدا ) شود ،
فرعون ( سركش ندهاى خويش را ) گفت آيا از اين دو تن بشگفت نمىافتيد كه با من ادامه قدرت و پايدارى سلطنت را شرط مينهند ، در صورتيكه خودشان از ندارى ، و خوارى بدينحالاند كه مينگريد ،
( اگر اينان فرستادگان خدا ، و قادر بادامه ملك براى من هستند ، چرا خودشان بدين هيئتاند ؟ ) از چيست كه از دستهاى خويش دست بندهاى طلا نياويختهاند ( و اين سخن را ميدانيد براى چه گفت ) براى اينكه طلا و گرد آوردنش را عظمت مينهاد ، و پشم و پوشيدنش را خوار ميگرفت .