ترجمة
خداونديكه تحوّل و زوال ( و تغيير ) نمىپذيرد ، و پنهان شدن بر او روا نيست ، نزائيده است تا زائيده شده باشد ، و زائيده نشده است تا ( مانند زائيده شدهها و مخلوقات بحدّى ) محدود گردد ، برتر از اتّخاذ فرزندان ، و منزّه و پاك از همبسترى با زنان است ، اوهام و انديشهها بدو نرسند تا در ذهنش گيراند ، هوشها و زيركيها او را بوهم در نيارند تا تصوّرش كنند ( كه او چيست ) حواسّها ادراكش نتوانند تا احساسش كنند ، دستها مساسش ننمايند تا بوى دست يابند ، متغيّر بحالى نگردد ، و در احوال گوناگون انتقال نيابد ، شبان و روزان كهنه و فرسودهاش نسازند ، روشنى و تاريكى تغييرى درش ندهد ، بجزئى از اجزاء ، و بجوارح و اعضاء ، و بعارضه از اعراض ، و بغير داشتن از بعضها وصف نشود ( و او همچون مخلوق نيست كه بعضوى از او دردى برسد ، يا گفته شود بعضى از او غير بعض ديگر است ) گفته نشود كه او را حدّ و نهايت و انقطاع و غايتى است ، اشياء در برش نگيرند ، تا در برش كشند و بيفكنند ،
يا اينكه چيزى او را بردارد ، و بهر جا كه خواهد ببرد ، و يا راستش نگهدارد ، نه در اشياء داخل بوده ، و نه از آنها بيرون است ، خبر ميدهد نه با زبان ، و زبانكها ( ى بيخ حلق ) مىشنود نه بشكافها ( ى گوش ) و آلات سخن ميگويد : نه بوسيله الفاظ ، حفظ ميكند نه بقوّه حافظه ، بدون انديشه اراده ميكند ، و بدون رقّت ( نيكوكاران را ) دوست ميدارد و خوشنود ميشود ، و بدون رنج و مشقّت ( گنهكاران را ) دشمن داشته و بخشم ميآيد ، بودن هر چه را بخواهد او را فرمايد باش آنگاه ميباشد ( سخنش ) نه بوسيله صوتى است كوبنده ، و يا ندائى است كه شنيده شود ، جز اين نيست كه گفتار آن خداوند پاك و پاكيزه فعلى است كه ايجادش كند ، و مانند آن خدا پيش از آن موجود نبوده است ، و اگر قديم ( و موجود ) نبود البتّه خداى ثانئى بود ( در صورتيكه خداوند بىشريك و بىهمتا است ) .