ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است ( در وصف عمر بن الخطّاب كه ظاهرا او را ستوده ،
لكن باطنا ويرا نكوهش فرمودهاند ، گرچه اهل سنّت معتقداند كه آن جناب مدح بموقعى از عمر كرده است ولى پاسخ اينگونه ايرادات را خود حضرت در خطبه شقشقيه و بعضى ديگر از خطب داده ، و گلههائيكه از او كردهاند ، جائى براى اينگونه حرفها باقى نگذارده است ) .
خدا شهرهاى فلان ( عمر ) را بركت دهد كه ( او براى پيشرفت مقاصد شوم خويش ظاهر را
[ 646 ]
حفظ كرده ، و بالنّسبة بعثمان ) كژيها را راست گردانده بيماريها را مداوا كرد ( شهرهائى را فتح كرده و مردم را لااقل از كفر باسلام نزديك ساخت ) و سنّت را برپا داشت ، تبهكارى را پشت سر افكند ( در اثر خوى درشت او فتنهها تا اندازه كم شد ، و با همه عيوبيكه داشت باز بالنّسبة بديگرى ) پاك جامه و كم عيب از جهان برفت ، بخوبى خلافت رسيده ، از بديش پيش افتاده ( از فرط حرص بدنيا مسلك زهّاد و نيكان را پيش گرفته و بظاهر ) طاعت خداى را بجاى آورده ، حقّش را ادا ، و از نافرمانى پرهيز كرد ( لكن در باطن ) از جهان كوچيد ، در حاليكه مردم را در راههاى پر پيچ و خم انداخت ( و سرگردان ساخت ) بطوريكه گمراه در آنها راه نمييابد ( تا هدايت شود ، زيرا گمان ميكند راهى كه در پيش گرفته حق است ) و هدايت شده بر يقين نمىپايد ، ( راه خود را مشكوك تشخيص داده ، و همواره متزلزل است ) .