ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است ( در اندرز بمردم و معرّفى خويش ) هان اى مردمان بيخبريكه از آنان بيخبر نيستند ، ( شما از عيش و خوشى جهان سرمست ، و از حساب و كتاب
[ 479 ]
قيامت غافل ، در صورتيكه محاسبان كار آگاه از شما غافل نيستند ، يكره از اين مستى بهشيارى گرائيد ، و عمر عزيز را بيهوده تباه مسازيد ) و اى اشخاص واگذارنده ( خدا و دين ) كه از ايشان ميگيرند ،
( آنچه را كه از جهان گرفتهاند ) چون است كه شما را مينگرم از خدا دورى گزيده ، و جز او را خواهانيد ،
شما چارپايانى را مانيد ، كه شبان آنها را بطرف چراگاه ، و آبشخورى پر وبا و پر درد رانده است ،
و آن چارپا گوسفندى را مانند است كه او را براى دم كاردها پروارى كرده و علوفه ميدهند ، و آن گوسفند چون نميداند از اين خوبى كه درباره او ميشود چه خيالى برايش دارند ، گمان ميكند روزگار روز او و سير شدن از علف كار او است ( غافل از اينكه او را براى كشتن ميپرورانند ، شما نيز به پيروى از شبان نفس بد انديش بچراگاهى پر رنج و اندوه وارد ، و بزرق و برق جهان فريفته شده ، از پايان كار خويش بيخبريد ) بخدا سوگند اگر بخواهم هر يك از شما را خبر دهم كه از كجا آمده و بكجا خواهد رفت ، و جميع سرگذشتش را بيان سازم ميتوانم ولى ( چكنم كه ) ميترسم درباره من برسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كافر شويد ( و مرا از او برتر دانيد و حال اينكه من دانشهاى خويش را از او فرا گرفتهام ) .
آگاه باشيد ، من بگزيدگان از ياران خويش كه از كفر و غلوّ بركنار باشند ، اين اخبار را آگاهى خواهم داد ، سوگند بدان كسيكه پيمبر اكرم ( ص ) را بحقّ و راستى فرستاده ، و او را از خلايق برگزيده ، كه من جز براستى سخن نميرانم ، و آن بزرگوار كلّيّه اين اخبار را از هلاكت آنكه ( در محشر ) هالك و نجات آنكه ناجى است ، و پايان كار خلافت را بمن خبر داده است ، و از آنچه بر سرم خواهد آمد چيزى فرو گذار نكرد ، جز آنكه درد و گوشم فرو برده ، و بمن رسانيد .
اى مردم سوگند ، با خداى من شما را بطاعتى ترغيب نكنم جز آنكه خودم بعمل بر آن بر شما پيشى ميگيرم ، و از گناهى بازتان ندارم جز آنكه خودم زودتر از شما از آن خوددارى ميكنم ( زيرا شخص آمر بمعروف ، و ناهى از منكر اگر گفتارش غير از كردارش باشد ، سخنش را اثرى نخواهد بود ، و حال اينكه خود حضرت هم در خطبه 129 چنين كسير العنت فرستاده و فرمود : خدا لعنت كند كسانيرا كه مردم را امر بمعروف ، و نهى از منكر ميكنند و خود بخلاف آن رفتار مينمايند ) .
[ 480 ]