ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است در هنگاميكه مردم براى گله گذارى از رفتار نكوهيده
[ 445 ]
عثمان حضرتش را گرو در ميان گرفتند ، و از او درخواست كردند تا بخاطر آنها عثمان را مورد نكوهش و سرزنش قرار دهد ، لذا حضرت عليه السّلام بر عثمان در آمده ، و فرمودند :
مردم پشت سر من و مرا در ميان تو و خودشان سفير گرفتهاند ( تا درباره اصلاح امرشان با تو سخن گويم امّا ) بخدا سوگند من نميدانم بتو چه بايد گفت ( و بچه نحو بايد از زشتكاريهايت جلوگيرى كرد زيرا ) آنچه من ميدانم تو بآن نادان نيستى ، و بهر امريكه دلالتت كنم تو خود ناشناس نميباشى ( و بخرابكاريهاى خودت داناتر از ديگران هستى ) در چيزى بر تو پيشى نگرفتيم ، تا تو را بدان آگاه سازيم ،
و در امرى خلوت نكرديم تا آن را بتو برسانيم ( من و تو هر دو رفتار و كردار رسول خدا را درباره مردم ديده و دانستهايم ) آنچه ما ديديم تو ديدى ، و آنچه ما شنيديم تو شنيدى ، همانطوريكه ما با رسول اللّه مصاحبت كرديم تو نيز كردى ، ابو بكر پسر ابو قحافه ، عمر فرزند خطّاب ، هيچكدام بكردار نيك از تو سزاوارتر نبودند ( با اينكه آنها حق را از مركزش نقل و خلافت را غصب كردند ، با اينحال براى حفظ انتظام امر خود ، با مردم خوش رفتارى و از دين جانبدارى ميكردند ) لكن تو با اينكه برسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از جهة خويشى نزديكتر و از دامادى آنحضرت بمقامى رسيده كه آنها نرسيدند ( با اين وصف ابدا هيچكارت بكار آنها مانند نيست ) زنهار ، زنهار ، اى عثمان درباره خودت از خدا بترس ( و دست از اين رفتار ناهنجار باز دار ) بذات مقدّس پروردگار سوگند است كه تو از كورى بينا ، و از نادانى دانا نميشوى ( اگر بخواهى حق را خوب تشخيص ميدهى و درست بنادرستيهاى خودت آشنا هستى ولى افسوس ، افسوس كه اطرافيان متملّق و جاه جوى نميگذارند ، تو در روشت تغيير بدهى در صورتيكه ) راههاى خدا هويدا ، و پرچمهاى دين برپا است ، هان اى عثمان دانسته باش برترين بندگان نزد خداى تعالى پيشواى دادگسترى است كه خود رستگار و ديگران را براه رستگارى بكشاند ، سنّت و روش معلوم و معيّن ( پيغمبر ) ( ص ) برپا داشته ، بدعت مجهول و نا معيّن را ( كه از جانب خدا و پيغمبر نيست ) نابود سازد ، براستيكه راهها ( ى حق ) روشن و هويدا و داراى نشانهائى است ، براستى كه بدعتها ( و راههاى باطل ) پيدا و آنها هم داراى نشانهائى است ( خنك آنكس كه براه حق روان شد و از راههاى باطل كناره گزيد .
و نيز ) بدان اى عثمان بدترين بندگان نزد خدا پيشواى بيدادگرى است كه خود گمراه ، و ديگران هم
[ 446 ]
بواسطه او گمراه شوند ، سنتى كه ( از پيغمبر ) گرفته شده بميراند ، و بدعتى كه واگذارده شده زنده سازد اى عثمان من از رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه ميفرمود روز قيامت پيشواى ستمگر را در حاليكه ؟ رى كننده ، و پوزش طلبنده نداشته باشد بياورند ، و در دوزخ نگونسارش كنند ، پس او مانند آسياى گردان در دوزخ ميچرخد ، و در قعر آن بازداشت ميشود ، و من تو را بخدا سوگند ميدهم كه خويشتن را واپائى ، تا مبادا پيشواى كشته شده اين امّت تو باشى .
زيرا كه آنحضرت مكرّر ميفرمود : زودا كه در اين امّت امامى كشته شود ، كه بكشته شدن او راه قتل و خون ريزى تا قيامت باز ميگردد ، كارها را بر آن امّت مشتبه كرده ، تبهكاريها را در آنها رواج ميدهد ، آنگاه آنها حق را از باطل تميز ندهند ، و در آن هنگام آشوب بسيار بر پا كرده ، دست از دين كشيده ، و در دين افساد ميكنند ، كنون اى كسيكه پيرى و سالخوردگى تو را دريافته ، و زمان عمرت بسر رسيده ، بيش از اين خود را آلت و دست نشانده مروان ( حكم ) قرار مده ، تا شتروار تو را بهر جا كه دلخواه او است تند براند و بكشاند ( و در كشور اسلام هر بدعتى كه ميخواهد احداث نمايد ،
بس است هر چه كردى آخر يكسره از اين مغمورى و مستى بهوش آى ، اين سخنان شور انگيز و هيجان خيز كه از سينه پر جوش آن ناصح مشفق تراوش ميكرد ، ابدا در دل سرد و سنگين عثمان اثرى نبخشيده از روى ريو ) سر برآورد و گفت : با مردم درباره من صحبت كن مرا مهلت دهند ، تا بيرون آمده ستمهاى وارده بر ايشان را برطرف سازم ، حضرت ( از اين پاسخ خون سردانه متاثّر شده ) فرمود : براى آنكه در مدينه هست مهلتى لازم نيست ، و آنكه بيرون از مدينه است مهلتش تا همان زمان رسيدن فرمان تو باو است .