ترجمة
قسمتى از همين خطبه است ( درباره انتقال خلافت بآنحضرت و در وصف ائمّه طاهرين صلوات اللّه عليهم اجمعين ) آگاه باشيد خورشيد طالع شونده آشكار شد ، و ماه درخشنده درخشيدن گرفت ، و آنچه بايد ظاهر شود هويدا گرديد ، انحراف و كجى راست و معتدل شد ( حق بمركز جا گرفت ، خلافت كه ساليان درازى كه غصب گرديده بود بصاحبش برگشت ، ظلم و جور جايش را بعدل و داد داد ) خداوند گروهى را بگروهى ،
[ 398 ]
و روزى را بروزى تبديل كرد ( ديروز خلفاء و پيروانشان رفتند ، امروز على و شيعيانش بر جاى آنان نشستهاند ، براى اينكه ظلم و جور را بعدل و داد تبديل كنند ) ما انتظار تغيير را داشتيم ، همچون شخص خشكسالى ديده كه چشم براه باران است ، براستى كه ائمّه و پيشوايان ( كه از صلب من و عددشان يازده نفر است ) قائمقام و قيّم ( امر و نهى ) خدا بوده ، و او را به بندگانش مىشناسانند ، داخل بهشت نشود جز كسيكه شناسنده ايشان بوده ، و ايشان هم او را بشناسند ( آنها را بخلافت و امامت قبول داشته باشد ، و طبق دستورات دينى كه آنها از جانب خدا مقرّر كردهاند عمل نمايد ، تا آنها او را در قيامت شناخته و باذن خدا شفاعتش كنند ) و داخل آتش نشود جز كسيكه منكر آنان باشد ، و آنان نيز او را نشناسند ،
( كسيكه بامامت على ( ع ) و اولادش قائل نيست البتّه آنها در قيامت او را نشناسند ، و او مخلّد در آتش خواهد بود زيرا كه شرط قبولى ايمان ، و اعمال دوستى و محبّت و پيروى كردن از دستورات اين خانواده است و بس ،
پس از آن حضرت در ستايش اسلام فرمايد ) بدرستيكه خداوند تعالى شما را باسلام تخصيص داده ، و براى آن خالص و پاكيزهتان خواسته ( تا از كفر و شرك رهيده ، و بقوانين آن عمل نمائيد ) و اين براى آنست كه نام اسلام سلامتى است ( از گرفتاريهاى دنيا و عقبى ) و در بردارنده كرامت و ارجمندى است ، ايزد متعال راه آنرا ( از ساير راهها و شرايع پيمبران گذشته ) برگزيد و دلائلش را كه عبارت از علم ظاهر و حكمت باطن ( قرآن و عقل ) است هويدا ساخت ، نه شگفتيهاى ( احكام و قوانين نورانى ) آن تمام شدنى و نه عجائب ( آثاريكه تا قيامت بر آن مترتّب است از ) آن پايان يافتنى است ، بارانهاى بهارى نعمتها ( و گلهاى معطّر علوم و معارف ائمّه طاهرين كه رنگ اندوه عذاب را از درون وارد شوندگان ميزدايند ) و چراغهاى تاريكيها در آن يافت ميشود ، جز بكليدهاى آن در نيكيها گشوده نشود ، و جز بچراغهاى آن تاريكيها نابود نگردند ( زنگ ظلمت شرك از مشعلهاى فروزان اين دستورات از دل زايل ، و باب فضايل و ورود ببهشت از مفتاحهاى اين قوانين بروى بشر باز است ) خداوند از محرّمات آن جلوگيرى فرموده ( تا كسى در آنها داخل نشود ) و چراگاهش را رويانيد ( تا مغز وارد شوندگان از أزهار و شكوفههاى مرغزارش تازه و طرىّ گردد ) آن ( دل دردمندى ) كه جوياى شفا و آن كسيكه ،
( نيازمند و ) خواهان بىنيازى است شفا و بىنيازى هر دو در آن است .
[ 399 ]