ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است در نكوهش گيتى :
پس از ستايش خداوند عالم ، و درود بر روان رسول اكرم ( ص ) من بيم دهندهام شما را از دنيا ،
زيرا كه آن دنيا ( در نظر عاشقانش ، و كام طالبانش بسى ) شيرين و سبز و خرّم است ، پيچيده شده بشهوتها است ، و دوست داشته شده است بوسيله چيزهاى پيش رس ، زود از بين رونده خوشحال كننده بچيزهاى كم ، آرايش كننده بآرزوها ، زينت كننده باشياء فريبنده است ، نه شادى او پاينده ، و نه كسى از اندوهش آسوده است ، بسيار فريبنده ، زيان رساننده ، حايل شونده ، نابود گردنده ، بآخر رسنده ، تباه شونده ، بسيار خورنده ، گمراه كننده ميباشد ( نخست بزرق و برق و نيرنگ دل از دست عاشقش ، ربوده ، بين او و دينش جدائى افكنده ، سپس او را بوادى نيستى و هلاكت و گمراهى ميكشاند ) همينكه عاشق و دلدادهاش در آن بآرزوها ، و خواهشهاى خويش دست يافت ميبيند كه دنيا از حدّ خود تجاوز نكرده ، و همائى كه بوده هست ، چنانچه خداوند آنرا وصف كرده فرمايد : س 18 ى 45 كَماءٍ أَنزَلناهُ مِنَ السَّماءٍ ، فَاخْتَلَطَ بِهِ الأِرضِ ، فَأَصبَحَ هَشيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ ، وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَئٍ مُقتَدِراً مثل دنيا بدان آبى ماند كه ما آنرا از آسمان نازل كرده ، و گياه زمين را بآن آب درهم بيآميزيم ،
پس وقتى كه صبح كند آن گياه خشك و ريزه گشته ، و باد پراكندهاش سازد ، و خداوند بر تمام اين كارها توانا است ( خوشى دنيا بگياهى مانند است كه تا چند قطره باران بدآن باريد سبز و خرّم لكن بلافاصله خشك و تباه ميشود ) هيچكس از جهان شادمان نگرديد ، جز آنكه از پس آن شادمانى اندوه و غمى بر آن وارد نگرديد ، و با خوشى بهيچكس روى نياورد ، جز آنكه از رنج و بدى و ادبار خود باو عطا كرد ، هيچ باران وسعتى آنرا تر نكرد ، مگر اينكه ابر بلايش پى در پى بر او باريدن گرفت ( خوى جهان چنين و دلباخته آنرا ) سزاوار است كه صبحگاهان دنيا با او در حال نصرت و يارى بوده شبانگاه او را ناشناس و دشمن گيرد ، اگر قسمتى از آن گوارا و شيرين كننده كام باشد ،
[ 300 ]
قسمت ديگرش تلخ سازنده و نابود كننده است ، كسى از خوشى آن بمرادى نرسيد ، جز آنكه رنج و مشقّت آن را از پى ديد ، و در بال أمن و بستر آرامش آن شبى نخسبيد ، جز آنكه صبح مصادف با ترس و نا أمنى گرديد ، بسيار فريبنده ، و هر چه در آن است عين فريب است ، فانى شونده ، و هركس در آنست نابود ميشود ، جز تقوى و پرهيز ، هيچ خيرى در توشههاى آن نيست ، هر كه از آن كم برگرفت ايمنى بسيارى ( از عقوبات اخروى ) بدست آورد ، هر كه از او بسيار بر گرفت ،
برگرفته از آن چيزى را كه بسيار او را هلاك ميسازد ، در صورتيكه آن چيز بسيار هم زود از او زايل ميشود ، چه بسيار كسيكه دل در دنيا بست و دنيا دردمندش ساخت ، چه بسيار كسيكه آن را مورد اطمينان دانست و دنيا او را بخاك هلاك نشاند ، چه بسيار از بزرگان صاحب جاهى كه دنيا او را كوچك كرد ، چه بسيار متكبّر صاحب نخوتى كه دنيا او را به ذرّه ذلّت و خوارى پرتاب كرد ، رياست و سلطنت جهان ( در دستها ) گردنده ، خوشيش مكدّر و تيره ، خوشگواريش ناگوار ، شيرينيش تلخ ، غذايش زهر ، ريسمانش پوسيده ، زندهاش در معرض مرگ ، تندرستيش در رهگذر درد پادشاهيش گرفته شده ، زبر دستش زير دست ، دارائيش پر نكبت ، همسايهاش غارت زده و آواره شده است .