ترجمة
پس اى سئوال كننده ( اكنون كه اوصاف خدا را شنيدى از اين پس لب باينگونه سخنان مگشا و از روى تدبّر ) بنگر : پس هر يك از صفات خدا را كه قرآن تو را بآن راهنمائى كرده پيروى كن ، و از نور هدايت قرآن روشنى بطلب ، و هر صفتى را كه شيطان تو را بدانستن آن صفت تكليف كرده ، و در قرآن و طريقه پيغمبر و ائمّه هدى صلوات اللّه عليهم اجمعين دانستن آن صفت بر تو لازم نگرديده و نشانه از آن نيست ، پس دانستن آنرا بخداوند سبحان واگذار كن : كه اين واگذارى تو دانستن آنرا بخدا ) منتها درجه حق خدا برتو ميباشد ، ( و تو نبايد از حدوديكه قرآن و پيغمبر پيشوايان دين در راه شناسائى خدا بر تو معيّن كردهاند پيشتر بروى ، مثلا قرآن كريم اخبار ميفرمايد تو بايد تا اين اندازه علم باوصاف خدا داشته باشى كه او سميع ، بصير ، قادر ، جواد است .
[ 217 ]
لكن اينكه او شامّ ، لامس ، ذائق ، يعنى بوينده ، لمس كننده ، چشنده هست يا نيست ديگر سئوال كردن و معتقد بودن باينگونه اوصاف جائز نبوده بلكه حرام است . قرآن مجيد در سوره 7 آيه 180 فرمايد وَ لِلَّهِ الأَسماءُ الحُسنى فَادعُوهُ بِها ، وَ ذَرُوا الَّذينَ يُلحِدُونَ سَيُجزَونَ ما كانُوا يَعلَمُونَ خدا را نامهائى است نيكو پس او را بآن نامها بخوانيد ، و رها كنيد كسانى را كه از نامهاى او باز گشتند ، و او را بنامهاى ناشايسته ميخوانند ، زودا كه آنان بكيفر كردارشان برسند ) و دانسته باش راه يافتگان و ثابت قدمان در علم ( أئمّه طاهرين ) كسانى هستند كه اقرار و اعتراف بآنچه كه از غيب و پوشيدگيها است و تفسيرش را نميدانند آنان را بىنياز گردانيده ، از وارد شدن بسدّهائيكه پيش روى پوشيدگيها كشيده شده است ( به نيروى علم و يقين دانستهاند كه در علم غيبى كه دانستنش مختصّ بذات خداوندى است نبايد وارد شوند پس از ورود در آن اظهار عجز كردهاند ) پس خداوند تعالى اين اقرار بعجز و ناتوانى از رسيدن بعلمى كه احاطه بدان ندارند ( از ايشان ديد ) و پسنديد و آنان را بستود ، و اين واگذارى و كنجكاوى نكردن آنان را در چيزيكه بحث از رسيدن بكنه آن بآنان تكليف نشده بود آنرا رسوخ ( و رسيدن بحقيقت آن علم ) ناميد ( و در قرآن از حال آنان خبر داده فرمود : و ما يعلم تاويله الاّ اللّه ، و الرّاسخون فى العلم يقولون امنّا كلّ من عند ربّنا يعنى نميداند تأويل آن متشابهات قرآن را جز خدا و كسانيكه ثابت در علمند ، در حاليكه ميگويند تصديق و ايمان داريم باينكه كلّيّه آن متشابهات از نزد پروردگار ما است ) پس تو نيز اكتفا كن بآنچه كه قرآن راهنمائى كرده ، و اندازه عظمت و بزرگى خداوند سبحان را باندازه هوش خويش مگير كه تباه خواهى شد ، او است آنچنان توانائى كه اگر تير اندازى كنند وهمها ( و جولان دهند در فضاى آفرينش ) براى اينكه انتهاى توانائى او را دريابند ، و اگر قواى فكريّه كه از خطر وساوس شيطانى بدوراند بخواهند منتهاى درجه اسرار عوالم غيب و سلطنت او را بدست آورند ، و اگر دلها عاشق و سرگشته او شوند تا مگر بچگونگى وصف او راه يابند ، و اگر عقلها باريك شوند ، چون بماهيّت اوصافش دسترسى پيدا نكردند ، شايد بكنه ذاتش برسند ، آن خداوند توانا باز ميگرداند آن اوهام و عقول را در صورتيكه آنها راههاى تباهى و تاريكيهاى عوالم غيب را طى كرده و از غير
[ 218 ]
او باو پناهنده شدهاند ، پس بر ميگردند هنگاميكه باز گردانيده شدهاند در حاليكه اعتراف كنندهاند باينكه از روى ظلم و جور بخودشان قدم در اين وادى نهادهاند ، و بكنه معرفت ذات خدا هرگز رسيدن نتوان ، و اندازه بزرگى و جلالت او بخاطر صاحبان عقل و درايت هيچگاه خطور نخواهد كرد ، او است خداونديكه مخلوق را بيافريد بدون نظير و نقشه كه از طرز آن استفاده كند ، و بدون اينكه اندازه و معيارى از آفريدگارى پيش از خودش در دست داشته باشد ( زيرا كه مهندس و مصوّر موجودات او است و پيش از او آفريدگارى نبوده تا خداوند روى نقشه او كار كند ) بما نشان داد از توانائى و قدرت و شگفتيهاى آنچنانيكه ( در عين خاموشى ) نشانههاى حكمتش بآنها گويا است ، و خلق نيازمند و معترفند باينكه او است كه بقدرت و توانائى خود آفرينش را سرپا نگهداشته تا ما را بمعرفت و شناسائى خود با دلائل قطعيّه و حجّتهاى بالغه راهنمائى كند و او است كه آثار صنعت و نشانهاى حكمتش در نقشهاى بديع ( و دلفريبى كه در قالب تكوين ريخته ) پيدا و هويدا است ، و هر يك از آفريدگان بر وجود او دليلاند ، حال اگر آن مخلوق خاموش است ، حجّت آنخدا بر تدبيراتش و دلايلش بر خلاّقيّت و آفريدگاريش ( در كلّيّه موجودات ) گويا و برپا است ( اى خداى يگانه بيهمتا ) هر كس تو را بمخلوقت تشبيه كرده و تو را داراى اعضاى گوناگون و مفاصل كوچك بهم پيوسته كه از تدبير حكمت تو ( در زير پوست و گوشت ) پنهاناند ، بداند در حقيقت به يگانگى تو اعتقاد نكرده ، و تو را نشناخته ، و دلش باينكه براى تو مانندى نيست يقين ندارد ، و گويا او حكايت بيزارى جستن بت پرستان را ( در قيامت ) از بتهائى كه ميپرستيدند نشنيده آنگاه كه ميگويند ( در قرآن سوره 26 آيه 97 تَااللَّهِ اِنْ كنَّا لَفى ضَلالٍ مُبينٍ ، إِذ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ العالَمينَ بخدا سوگند ما در گمراهى و ضلالت آشكار بوديم ، هنگاميكه شما را با پروردگار جهانيان مساوى و برابر ميگرفتيم ) دروغ گفتند كسانيكه از تو بيزارى جستند ، هنگاميكه تو را به بتهاى خويش تشبيه كرده و باوهام ( و افكار پوچ ) خويش تو را در كسوت مخلوقين ديده ، و بانديشههاى ( نارساى ) خود تو را همچون اجسام داراى اجزاء دانسته ، و برويّه خردهاى ( كوتاه ) شأن ترا با مخلوق گوناگون بيك ميزان و سنجش ديدند ( واى كه اين گونه كسان تا چه اندازه تيره درون و بدبخت و گمراهند ، چهارده قرن از هنگام پيدايش قرآن كريم گذشته و جادّه توحيد و خدا پرستى را
[ 219 ]
بطوريكه بايد و شايد صاف و هموار كرده ، هنوز در هندوستان و آفريقا سيگهاى وحشى و سياه پوستان بيخرد كه ننگ عالم بشريّتاند ، به پرستش بت و گاو ، و خورشيد ، و ستاره ،
و چوب ، و سنگ مشغولند ) گواهى ميدهم هركس تو را به چيزى از خلقت برابر دانست براى تو عديل و شريك قرار داده ، و هركس براى تو شريك گرفت ، بدلايل نقليّه كه آيات استوار تو بآن نازل ، و ببراهين عقليّه كه گواهيها و حجتهاى ظاهره تو بآنها گويا و ناطق است آن شخص كافر است ( و گواهى ميدهم بر اينكه ) تو آن خداوندى هستى كه خردها پايان و نهايت تو را در نيابند تا چگونگى تو در مركز وزش ( نسيم تند ) آن افكار در آيد و آراء و انديشهها بحدّى از حدود ( وجود ) تو راه برون نيارند .