ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است هنگاميكه محمّد ابن ابىبكر را بفرماندارى مصر تعيين و او مأخوذ و مقتول گرديد بيان فرموده :
[ 155 ]
اجمال اين داستان چنانست كه پس از وقعه صفّين كار معاويه محكم شده و چون از پيش وعده فرماندارى مصر را بعمروعاص داده بود او را با شش هزار سوار مأمور تسخير آن كشور كرد ، محمّد ابن ابىبكر از اين داستان آگاهى يافته قضيّه را بعرض حضرت امير المؤمنين عليه السّلام رسانيد حضرت نامه او را پاسخ نگاشته وعده دادند بمرد و مال او را كمك كنند محمّد پيش از آنكه مدد كوفه برسد با چهار هزار تن از مصر خيمه بيرون زده و دو هزار نفر را بسركردگى كنانة ابن بشر باستقبال عمرو عاص فرستاد كنانه پس از اينكه در جنگ مردانگى بسيار از خويش ظاهر ساخت شربت شهادت چشيد ، بالنّتيجه لشگر محمّد پراكنده شد و خود محمّد گرسنه و تشنه در يكى از خرابههاى اطراف مصر پنهان شد ، معاويه ابن خديج كندى محمّد را در حالى كه از شدّت ضعف نزديك بهلاكت رسيده بود پيدا كرده و او را كشته جسدش را در جوف حمارى مرده نهاده آتش زده بسوخت ، چون اين خبر بحضرت عليه السّلام رسيد آثار حزن و اندوه در رخسار مباركش نمايان شده فرمود محمّد جوانى نو رسيده و حيله دشمن را نديده بود ، و من اراده داشتم هاشم ابن عتبه ( ابن ابى وقّاص را كه مردى دلير و پر تجربه است ) بفرماندارى مصر بگمارم ، و اگر حكومت آن كشور را باو واگذار كرده بودم البتّه عرصه جنگ را براى خصم خالى نگذارده و بآنان فرصت ( نزديك شدن بكشور مصر را ) نميداد و من اين ستايشى كه از هاشم كردم قصد نكوهش از محمّد را نداشتم زيرا كه ( او در خور نكوهش نبوده بلكه ) دوست و پسر زن من بود ( اسماء بنت عميس عيال حضرت جعفر طيّار و مادر عبد اللّه جعفر است پس از شهادت جعفر ( ع ) ابو بكر اسماء را بزنى گرفت و محمّد از او متولّد شد پس از ابوبكر حضرت او را بعقد خويش در آورد و محمّد را در حجر تربيت خويش گرفت و او يكى از دوستان خالص از كار بيرون آمده تا جائيكه حضرت دربارهاش فرمود محمّد پسر من است از صلب ابىبكر ) .