ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است كه در آن نكوهش ميكند كسانيرا كه خون عثمان را بوى نسبت ميدادند مانند طلحه و زبير و ديگران پس از آن در شجاعت و دلاورى خويش ميفرمايد :
آگاه باشيد شيطان سپاهيان خويش را بر انگيخته و گروهش را گرد آورده تا جور و ستم را بجاى خود باز گرداند و باطل را باصل خود رجوع دهد بخدا سوگند خون خواهان عثمان از بست دادن اين امر منكر بمن خوددارى نكردند ، و ميان من و خودشان بانصاف رفتار ننموده ، و مطالبه ميكنند از من حقّى را كه خودشان وا گذاشته ، و خونى را كه خود ريختهاند ، ( طلحه و زبير و ديگران متصدّى اين امر بوده و اكنون براى حبّ جام آنرا بمن نسبت ميدهند ) پس اگر ( فرضا ) من شريك آنها در اين امر بودهام آنها را هم از اين خون ريزى
[ 85 ]
نصيبى است ( و خود را بايد باولياى عثمان تسليم كنند ) و اگر خودشان بدون من متولّى اين امر بودهاند ،
پس كيفر باز خواست جرار خودشان نيست ، براستيكه بزرگترين حجّت ايشان بر ضرر خودشان است ،
لكن اينها از مادريكه از شير افتاده خواهان شيراند ، و بدعتى را كه مرده زنده ميخواهند ( لكن من مانند عثمان اموال ستمكشان را بستمگران نخواهم داد ) كيست و كجا است اين بدبختى كه مرا بجنگ ميخواند ، بچه ميخواند ، و بچه پاسخ داده ميشود ، من بحجّت خدا و علم او درباره اينان راضيم ، پس اگر ابا كردند شمشير برّانرا حوالهشان خواهم كرد و آن شمشير كفايت كننده و شفا دهنده و يارى نماينده حقّ است از باطل .
شگفت انگيز امريست پيام فرستادن اينان مرا كه براى نيزه زدن و شمشير كشيدن بيرون آمده و در كار طعن و ضرب شكيبا باشم اى مادرهاشان بمرگشان بمويند ، من چه وقت بجنگ تهديد شده و از شمشير ترسيدهام ( نهنگ را از درياچه باك و سمند را از آتش چه غم ) من كه بوجود پروردگارم يقين داشته و در دينم هيچ شكّ و ترديدى ندارم ( ديگر براى چه از مرگ بترسم مرگ بر كسانى باد كه مرا از مرگ ميترسانند )