ترجمه
خطبه شقشقيّه
( بعضى از شارحين اين خطبه را شقشقيّه و برخى متقمّصهاش ناميدهاند ، امّا شقشقيّهاش گفتند براى آنكه در آخر خطبه هنگاميكه ابن عبّاس تقاضاى اكمال مطلب و ادامه سخن را نمود در پاسخش فرمود هيهات يا ابن عبّاس تلك شقشقه هدرت ثمّ قرّت ، همچنانكه گهگاهى شتر آن پاره گوشتى كه مانند شش گوسفند است از دهان بيرون آورده و صدائى از آن برخواسته و تمام ميشود همانطور اين مطالب هم از روى هيجان صوتى بود كه از سينه من برخواست و ساكن گرديد ، و متقمّصه براى آنش گفتند كه آنحضرت خلافت را بقميص و پيراهن تشبيه كرده و فرموده : ) آگاه باش بخدا سوگند پسر ابى قحافه خلافت را همچون پيراهنى در بر كرد و حال آنكه ميدانست من در آسياى خلافت بمنزله آن ميخى هستم كه اساس گردش آسيابآن ميخ استوار است ، علوم و معارف از قلّه شامخ من سيل آسا سرازير ، و پاى هيچ پرواز كننده باوج بلند كمالات من نميرسد با اينحال شانه از زير بار خلافت خالى كرده و آنرا رها نمودم ،
و در اين دو كار انديشيدم كه آيا با دست بريده ( بدون داشتن ياور ) بر اينقوم حمله برده ( و حقّ خود را مطالبه نمايم ) يا صبر و شكيبائى كنم بر تاريكى ظلمى كه شدّت آن سالخوردگانرا فرسوده و خوردسالان را پير و پژمرده ساخته ، مؤمن براى ( دفع فساد ) آن رنج ميبرد تا بخدا برسد . ديدم صبر كردن بر اين ستم سزاوارتر است ، پس صبر كردم در حاليكه گويا ( از شدّت اندوه ) خار در ديدهام خليده و استخوان گلويم را گرفته ميراث خويش را تاراج
[ 54 ]
شده يافتم ،