ترجمة
براستى كه دوستان خداى آنانند كه هنگاميكه مردم بظاهر جهان نگريستند آنها باطن آن را ديدند ،
و دل بزيور و زيبش نباختند ، و پايان كارش را سرگرم شدند ، بهنگاميكه مردم بامروز آن شيفته و سرگرم گرديدند ، آنها مىميرانند از دنيا چيزى را كه ميترسيدند آن چيز آنها را بميراند ( هوا و هوس را كنارى زده باطاعت و فرمان بردارى از خدا كوشيده ، و زنده جاويد شدند ) و واگذاردند آنچه را كه ميدانند آنها را واگذار خواهد كرد ( دار باقى را بردار فانى ترجيح نهادند ) و مىبينند كه بسيار بهره گرفتن ديگران از جهان كمتر بهره گرفتن ، و بدست آوردنش آن را از كف نهادن است ، و بدانچه كه مردم با آن دشمنند آنان آشنا ، و بدانچه كه مردم با آن آشنايند دشمنند ، بواسطه آنها كتاب فهميده شد ، آنها نيز بواسطه قرآن شناخته شدند ، قرآن بواسطه كوششهاى آنان بر پاى داشته شده ، آنها نيز بواسطه قرآن پايدار ماندند ، ما فوق آنچه اميد و آرزو دارند ، اميد و آرزوئى ندارند ، و ما فوق آنچه از آن بيمناكند بيمناك نيستند ( فقط و فقط در جهان آفرينش اميد و آرزويشان بخدا است ، و ترسشان از عذاب است و بس ) .
[ 1202 ]