ترجمة
هيچ شرف و ارجمندئى از گوهر اسلام والاتر ، و هيچ بزرگى و عزّتى از تقوا عزيزتر ، و هيچ دژ استوارى از خوددارى از گناهان نيكوتر ، و هيچ شفيعى از توبه رهانندهتر ، و هيچ گنجى بىنياز كنندهتر از قناعت ،
و هيچ مالى فقر را دور كنندهتر از خوشنودى بدانچه كه ميرسد نيست ( كه نيست ) هر آنكه بدانچه ميرسد خورسندى ديد البتّه اساس آسايش خويش را نيكو بساطى گسترده است ، رغبت بدنيا پيدا كردن مركب رهوار رنج و گشاينده درهاى گرفتارى است ، حرص و آز ، كبر و گردنكشى رشگ و حسد ( سه خوى زشت و نا بهنجاراند كه ) انسان را بفرو افتادن در گناهان ميخوانند ( و شخص را ببدكارى ميكشانند ) بدكارى گرد آورنده كلّيّه زشتيها و بديها است .