ترجمة
گفتهاند : دو تن يكى غلام بيت المال ، و ديگرى غلام مردم آزاد از بيت المال چيزى دزديده و آن دو را نزد حضرت عليه السّلام آوردند ، حضرت فرمودند : غلامى كه از بيت المال است حدّى بر وى نيست ( و بريدن دستش جايز نباشد ) چون برخى از مال خدا برخى ديگر را خورده است ، امّا بر ديگرى بايستى حدّ زد آنگاه دست او را بريد ( اين شخص دوّم اگر در بيت المال حقّى داشت و بهمان اندازه حقّش دزدى كرده بود ، يا اينكه آقا و مولايش در جنگ حاضر شده و به بيت المال حقّى پيدا كرده بود و بهمان اندازه مال دزديده بود ، البتّه دستش بريده نميشد ، لكن چون نه خودش ، و نه آقايش بر بيت المال حقّى پيدا نكرده بودند ، و بيش از حدّ نصاب يعنى يكربع درهم از طلا دزدى كرده است لذا حدّ شرعى بر وى واجب گشته و بريدن دستش فرمان راندند ) .