ترجمة
مردى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام درخواست كرد كه او را اندرز دهد حضرت فرمودند : تو نبايد چون
[ 1088 ]
آن مردى باشى كه بدون عمل آخرت را خواهان ، و بآرزوى دراز و طول امل توبه را برگذار مينمايد گفتارش در دنيا گفتار پارسايان و كردارش كردار دنيا پرستان است ، اگر از دنيا بوى داده شود سير نگردد و اگر بوى داده نشود قناعت نورزد ، با اينكه از عهده شكر آنچه كه بوى داده شده است بدر آمدن نتواند ،
با اينحال در آنچه كه باقى است خواهان زيادتى است ، مردم را از زشتى باز ميدارد ، و خودش باز نمىايستد ، بخوبى امر ميكند ، و خودش بجاى نميآورد ، دوست نيكان است و كارشان را انجام نميدهد دشمن بدانست و خود يكى از آنان است ، از بسيارى گناه مرگ را زشت ميشمارد ، با اين وصف بر چيزيكه سبب كراهت از مرگ است پى ميافشارد ، بيمار كه ميشود از كرده پشيمان ، سالم كه ميشود بغفلت و آسايش ميگرايد ، اگر آسودگى بيند خودخواه شود ، و اگر گرفتار شود افسرده خاطر گردد اگر رنج و بلائى بوى رسد زارى كند ، و اگر راحت و غنائى بيند از روى غرور رخ برتابد ، بر چيزيكه گمان دارد نفعش بر وى غالب ، و بر چيزيكه يقين دارد نفعش بر وى غالب نيست ( بهشت جاويد را بدنياى فانى ترجيح ميدهد ) بر ديگرى بگناهى كه ( بمراتب ) كمتر از گناه خودش است بيمناك و براى خود پاداشى را كه پيش از كردارش ميباشد اميدوار است ، اگر توانگر گردد بفتنه و مستى گرايد ، و اگر نادار و نيازمند شود دچار يأس و خوارى شود ، بهنگام كار كوتاهى كند ، و بگاه پرسش اصرار ورزد ، اگر دچار شهوت و خواهشى عصيان و سركشى آغاز نهد ، و توبه را پشت سر افكند و اگر برنج و بلائى گرفتار شود از حدود ديانت دورى گزيند ، عبرت گرفتن را بيان ميكند ، و خود عبرت گرفتنى نيست ، ديگران را پند دهد ، و خود پند پذيرفتنى نه ، اين كس بگفتار بر ديگران نازان ، و بكردار كمتر از آنان است ، براى آنچه نابود شدنى است كوشا ، و در آنچه باقى ماندنى است سهل انگار است غنيمت و سود فرمانبردارى ( از خدا ) را زيان ،
و زيان و غرامت ( نافرمانى از خدا ) را سود ميپندارد ، از مرگ ميترسد ، و بهنگام فرصت ( بكار نيك ) نمىشتابد ، گناه ديگران را بزرگ ميشمارد ، و خودش بزرگتر از آن را مرتكب ميشود و كوچكش ميپندارد طاعت خود را بزرگ ميشمارد ، و از ديگران را كوچك ميگيرد ، پس او بر مردم نكوهشگر ، و بر خودش مدارا مداراگر است ، بيهودهگوئى با توانگران نزدش خوشتر از ياد خدا بودن با فقرا است ، براى سود خود
[ 1089 ]
بزيان ديگرى فرمان ميراند ، و براى زيان خود بسود ديگرى فرمان نميراند ، خودش را گمراه و ديگرانرا راهنمائى ميكند ، مردم ( گفتار خوب ) او را اطاعت ميكنند ، و خودش نافرمانى مينمايد ، تمام ميگيرد و تمام نميدهد ، در راه خداى از مردم ميترسد ، و در راه مردم از خدا نميترسد .
سيّد رضى اعلى اللّه مقامه الشّريف فرمايد : اگر در كتاب مستطاب نهج البلاغه نبود جز اين كلام ( گوهر نظام شيرين بشر را ) همان براى اندرز سودمند ، و حكمتى كه رساننده معانى باشد ، و بينش از براى شخص بينا ، و عبرت از براى بيننده متفكّر كافى بود .