ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است ، بمعاويه ( در پاسخ نامهاش ) معاويه ، براستى كه من از شنيدن ، و پى در پى پاسخ نگاشتن نامه تو ، رأى خويش را ناتوان كننده ، و هوش و فراستم را باشتباه اندازندهام ( زيرا با اينكه ميدانم اين سخنان دلنشين كه از سر چشمه حقيقت مايه ميگيرد ، ابدا در دل سخت و سنگين تو اثرى ندارد ، و من بر خلاف ميل و انديشهام ، بلكه از راه اتمام حجّت ناچارم نامه تو را پاسخ بنگارم ) هر آنگاه كه تو از روى ريو و دستان خواهان چيزهائى از من شده ، نامههائى براى جواب گرفتن بمن مينويسى ( تا مگر احيانا
[ 1011 ]
عليه من مدركى بدست آورده ، و آن را دستاويز مقاصد شوم خويش قرار دهى ، آن وقت درست ) شخص سنگين بخواب فرو رفته را ميمانى ، كه خوابهاى درهم و پريشان ميبيند ،
و بدان سرگردان مرد ايستاده مانى كه ايستادنش بيچارهاش كرده ، نميداند پيش آمد بسود و يا بزيان او است ( چون آنچه تو مينويسى از روى نادانى و درماندگى است ، و تو از پستى و فرو مايگى كوچكتر از آنى كه بكس تشبيه شوى ) تو بآن خواب و يا ايستاده نمانده ، بلكه او بتو مانند است ، سوگند با خداى اگر باقى ماندن تو را ( براى امريكه خود ميدانم ) خواهان نبودم از من بتو كوبندهائى ميرسيد ، كه استخوان را بشكند ، و گوشت را آب كند ( جنگى سر پا ميكردم كه تو را يكسره نابود سازد ) و بدانكه شيطان تو را از اين بازداشته است كه بكارهائى نيكت برسى ، و گفتار اندرز دهندهات را بشنوى ( و از بىراهه براه باز آئى ) درود بر آنكه اهليّت آن را داراست .