ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است ، كه پيش از رسيدن بخلافت بسلمان فارسى ، كه خدايش رحمت كناد ، نگاشتهاند :
ذخر عرب فخر عجم ، نادره دوران ، درياى بىپايان علم و ايمان ، حضرت سلمان رضوان اللّه عليه ، فضائل و مفاخرش زياده از آنست كه در اين مختصر گنجد ، و قلم را حوصله آن نيست كه عشرى از اعشار ، و مفاخر و آثار وى را بنگارد ، مرحوم محدّث نورى رحمة اللّه عليه كتابى بزرگ بنام نفس الرّحمن فى حالات مولانا سلمان نگاشتهاند ، لكن تيمّنا در اينجا ببرخى از فضائل آن جناب اشارتى ميرود .
نام سلمان پيش از اسلامش بطوريكه رجاليّون گفتهاند ، روزبه ابن خشنودان يا بهبود ابن بدخشان از فرزندان منوچهر ابن فريدون پادشاه عجم بوده است ، پس از اسلام نامش سلمان الخير ، سلمان المحمّدى ، و كنيهاش ابو عبد اللّه ، ابو البيّنات ، ابو المرشد ، و خود ميفرمود ، من سلمان ابن الاسلام و از بنى آدمم .
اصلش از شيراز ، يا كازرون ، يا رامهرمز ، يا شوشتر ، يا قريه حبّى از قراء اصفهان نوشتهاند و او كسى است كه حضرت صادق دربارهاش فرمودند ، سلمان علم اوّل و آخر را درك كرده ، و دريائى است كه پايانى ندارد ، و او از ما اهلبيت است ، و حضرت امير المؤمنين ( ع ) او را مانند لقمان حكيم بلكه بهتر دانستهاند ، و او در ايمان داراى رتبه دهم است ، و شيخ كلينى از حضرت صادق عليه السّلام روايتكرده است كه رسولخدا ( ص ) ابوذر را با سلمان برادر قرار داد ، و با ابوذر قرار دادند كه سر از فرمان سلمان بر نتابد ، و در خبر است كه وقتى ابوذر بر سلمان وارد شد در حالى كه ديكى بر سر آتش گذارده شده بود ، ساعتى با هم حديث كردند ، ديگ از روى سپايه در غلطيد و ابدا از آنچه در ديگ بود قطره نريخت سلمان آنرا بجاى خود نهاد ، باز زمانى نگذشت كه ديگ
[ 997 ]
در غلطيد ، و چيزى از آن نريخت ، باز سلمان آن را بجايش گذارد ، ابوذر از مشاهده اين حال وحشت زده از نزد سلمان بيرون شد ، و در حال حيرت حضرت امير المؤمنين ( ع ) را ديدار كرد قضيّه را براى آنحضرت نقل نمود ، حضرت فرمود اى ابوذر اگر سلمان بآنچه ميداند تو را خبر دهد البتّه خواهى گفت : خدا كشنده سلمان را رحمت كند ، سلمان در زمين باب اللّه است ،
هر كه معرفت بحال او داشته باشد مؤمن ، و هر كه منكرش باشد كافر است ، و شاذان ابن جبرئيل قمى در كتاب فضائل داستان سخن گفتن ميّت را با او نقل كرده است ، محدّث نورى رحمة اللّه عليه از زينة الاعياد نقل ميكند ، كه چون آن جناب بر مدائن والى شد در مسجد ببافتن زنبيل براى تحصيل روزى خويش سرگرم شد ، مردم امر وى را ضعيف شمرده ، فساد و دزدى در مداين رواج پيدا كرد ، سلمان از مسجد بيرون آمده با سگى سخنى فرمود ، آن سگ بتعجيل بر بالاى بلندى برآمده ، صداى عظيمى كرد ، سگهاى اطراف گرد آمده ، و در شهر پراكنده شدند ، آنگاه از جانب سلمان منادى ندا كرد كه هر كس پس از فلان ساعت در شب بيرون آيد كشته خواهد شد دزدان اعتنائى نكرده بيرون آمدند ، و سگها تمامى را دريدند ، و هم در آن كتاب است كه سلمان را بر شخصى خشم آمد زمين را امر كرد تا او را ببلعيد ، خاتم المحدّثين مرحوم حاج شيخ عبّاس قمّى در سفينة البحار ، و تحفة الأحباب فضايل بسيارى براى سلمان نقل كرده ، وفاتش در مدائن و حضرت امير المؤمنين ( ع ) بر وى نماز خوانده ، و جعفر طيّار و خضر عليهما السّلام در حاليكه با هر يك از آنها هفتاد صف از فرشتگان كه در هر صفى هزار هزار فرشته بوده است ، در نماز بر وى شركت جستهاند ، و او را آنحضرت بخاك سپرده است ، و قبر شريفش در نزديكى مداين ، و سزاوار است هر يك از شيعيان كه بزيارت كاظمين سلام اللّه عليهما مشرّف ميشوند ، از زيارت حضرت سلمان غفلت ننمايند ، مدّت عمرش را دويست و پنجاه ، و سيصد و پنجاه ، بلكه بيش از چهار صد سال گفتهاند ، برخى معتقداند كه حضرت عيسى را درك كرده است ، شيخ كاظم از رى عليه الرّحمة در باب غسل دادن حضرت امير المؤمنين ( ع ) سلمان را در مداين بطىّ الأرض ، و حاضر نشدنش بجنازه عثمان چنين ميسرايد :
[ 998 ]
من تولّى تغسيل سلمان إلاّ
ذات قدس تقدّست أسماها
ليلة قد طوى بها الأرض طيّا
إذ نأت دارده و شظّ مداها
و ابن عفّان حوله لم يجهّزه
و لا كفّ عنه كفّ أذاها
لست أدرى أ كان ذلك مقتا
من علىّ أم عقّه و نزاها
بالجمله فضائل و مفاخر جناب سلمان ( ع ) در خور كتاب جداگانه است ، و بايستى به نفس الرّحمن رجوع كرد ، و لكن قطع نظر از مقام زهد و عبادت و ايمان سلمان پيدا است كه اينمقام را در اثر پيروى و دوستى على ابن ابى طالب سلام اللّه عليه كسب كرده ، زيرا در اختصاص شيخ مفيد است كه روزى ذكر جناب جعفر ابن ابى طالب و سلمان در خدمت حضرت صادق ( ع ) بميان آمد ،
بعضى سلمان را تفضيل نهادند ، شخصى گفت سلمان آتش پرستى بود كه مسلمان شد ، ناگاه حضرت صادق سلام اللّه عليه بكنده زانو نشسته از روى خشم بابا بصير فرمودند : يا ابا بصير خدا سلمانرا علوى قرار داد پس از آنكه آتش پرست بود ، و قرشى قرار داد پس از آنكه فارسى بود ، فصلوات اللّه على سلمان ، و جعفر نيز نزد خدا داراى شأنى است كه با فرشتگان در آسمان بپرواز است و در كتاب روضة الواعظين است كه شبى ابن عبّاس سلمان را در خواب ديد با حلّههائيكه بر تن و تاجى از ياقوت بر سرداشت ، پرسيد : اى سلمان بگو در بهشت پس از ايمان بخدا و رسول چه عمل افضل است ؟ فرمود : چيزى از محبّت و پيروى از آن حضرت افضل نيست ، بارى حضرت بوى نوشتند ) :
پس از سپاس يزدان ، و درود بر خاتم پيغمبران ، براستيكه جهان داستانش بدان كرزه مارى ماند كه برونش نرم ، و درونش زهر كشنده است ( انسان را بخطّ و خالش ميفريبد و بادامهاى نيرنگش بهلاكت ميكشاند ) بنابراين از آنچه كه ترا خوش آيند افتد ، چون پرى با تو نميپايد ، دورى بگزين ، و چون بجدا شدن از آن چيز بدگرگونى حالات گيتى يقين دارى پس اندوه آن را از خويش بران ، و هر آندم كه انس و نزديكيت بدان بيشتر از آن دور ،
و هراسناكتر باشى ، زيرا داراى جهان هر زمان كه با اطمينان و دلبستگى در آن بشادى
[ 999 ]
برخواست ، همان دم جهان او را بسوى گرفتارى ميكشاند ، و يا در عين انس و اطمينان دچار بيم و هراسش ميسازد .