ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است بمعاويه ، پس از حمد و ثناى خدا و رسول ( پسر ابى سفيان دانسته باش ) خداوند پاك جهان را براى پس از آن قرار داد ، و مردمش را در آن بيازمود ، تا بداند كه امين نكو كردارترند ( با اينكه خود بضماير افراد بشر آگاهى دارد ) ما نيز براى اينجهان آفريده نشده ، و بكوشش در آن مأمور نيستيم ( مگر باندازه رفع حاجت بلكه ) ما را بجهان براى آن راه گذاردند و آوردند كه آزمايش شويم ( و امتحان نيك و بدى خويشرا بدهيم ) لكن خداوند مرا بتو ، و تو را بمن مبتلا ساخته ، يكى را بر ديگرى حجّت قرار داده است ،
( با وجود من حجّت بمن تمام است ، و فردا نميتوانى بگوئى من نمىتوانستم ، در صف نيكان قرار گيرم با وجود تو حجّت بمن تمام است ، و بايد با دست و زبان در راه حق با تو بستيزم ، و فردا عذرى نداشته باشيم ) امّا تو ( دنياى غدّار را بر آخرت برترى داده ، با همه نادانى و نا آشنائى كه با قرآن دارى ) در راه طلب جهان ، بتأويل قرآن چنگ در زدى ( و آياتش را به ميل نادرست خويش تفسير كرده ، با اينكه ميتوانستى عثمان را يارى دهى ندادى تا كار از كار گذشت ) اكنون تو و شاميان ( آن خون را بر من فرود آورده و ) چيزى را از من خواهانيد كه دست و زبان من از ارتكاب جنايت آن بدور است ( شما در اينكار با هم همدست و همداستان گرديده ) ، دانا نادانتان و ايستاده نشسته آنان را بر انگيخت ، پس درباره خويش از خداى بترس ، و نزاع شيطان را مردانه باش ، و مهار از دستش بدركش ، و متوجّه كار آخرت باش كه آن ، و تو را راهى است ( كه بناچار عبورمان بدان خواهد افتاد ، معاويّه ) بترس از آنكه خداوند تو را ببلائى كوبنده و شتابنده دچار سازد ، كه پيوند و ريشهات را بكند ، و نسلت را براندازد ( و در
[ 967 ]
راه شقاق و دغلبازى اندازه نگهدار ، كه اگر كاسه صبر من لبريز شود ، بناگاه بر تو تاخته ، و جهان را بطورى از وجودت بپردازم كه ديگر نشانى از تو بر جاى نماند ) و من درباره تو بخداى سوگند ميخورم سوگندى كه از دروغ بدور است ، كه اگر ( روزگار و ) مقدّرات گرد آورنده ، مرا و تو را بيكديگر برساند همواره با تو ميمانم ( و تيغ سر افشان را بر كلّه تو و ياورانت ميكوبم ) تا آن خدائيكه بهترين حاكمان است بين من و تو حكم فرمايد ( مرا براى پيكار در راه حق پاداش دهد ، و تو را بدوزخ در كشد ) .