ترجمة
( اى مالك متوجّه باش ، كه يكى از امور مهمّه اجتماع امر قضاوت است ، قاضى بايستى مردى فوق العاده دانشمند و بىطمع و خوش حافظه باشد ، تا در فيصل دادن امور قضائى دچار حيرت و سرگردانى نشده ، با اندك توجّهى مسائل فقهى را كه از قرآن استخراج شده ، بخاطر آورده و احكام الهى را بدون خطا و لغزش اجرا نمايد ) پس براى مسند قضاوت كسيكه از تمامت مردم نزد تو برتر است او را برگزين ، و او بايد از كسانى باشد كه كارها ( ى قضاوت ) بتنگيش نيفكنند ،
و نزاع كنندگان رأى خويش را بر او تحميل ننمايند ( يعنى بقدرت بيان بتواند مدّعى يا مدّعى عليه را با همه سخن پردازى سرجاى خود بنشاند ، و اگر احيانا در حكمى دچار لغزش شد ) در لغزش نماند ، و چنانچه بناحق حكمى راند ، و از آن پس متوجّه شد از بازگشت بسوى حقّ پس از شناختن آن خود دارى ننمايد ، آزمند آزمند و طمع كار نباشد ( كه اگر چنين باشد ، دزدان اجتماع خوب ميتوانند با
[ 934 ]
تطميع وى اموالى فراوان بچنگ آرند ) بدون رسيدن بكنه كارى باندك انديشه اكتفا نكند ،
( چون فرمانى كه ميراند با موت و حيات و ناموس افراد كشور بستگى كامل دارد ، لذا بايستى در احكام كاملا دقيق باشد ) واقفترين افراد بمال مشتبه ، و چنگ زنندهترين كسان ببراهين و دلايل باشد ، بهنگام مراجعه دادخواه ، دلتنگيش از همه كمتر ، و در نشاندادن امور ( حقيقى ) از همهگان شكيباتر باشد ، و در واضح ساختن حكم ( قطعى همچون تيغ هندى ) از همه برّندهتر و دليرتر باشد ، اى مالك ، قاضى را بايد از كسانى بگزينى كه ستودن بسيارش بخود پسندى نكشاند ، و با گول و فريب خوردن ( از طرف حق بباطل ) متمايل نگردد ( چه بسيار قاضيان خود پسند و زود باورى كه مدّعى رند با چند كلمه الفاظ پوچ كه در ستايش او بهم بست او را گول زد و حريفرا پايمال ساخت ، خلاصه قاضى بايستى دانشمند و بىطمع ، و بتمام مزاياى انسانيّت آراسته باشد ، و تو بايد بكوشى و چنين اشخاص را پيدا نمائى ، پس از آنكه مسند قضاوت را باينگونه كسان سپردى ) آنگاه در كارهاى قضائى بسيار رسيدگى كن ، و باندازه از مال بر او ببخش ، و زندگانيش را توسعه بده ، كه راه عذرش بسته شود ، و با ايثار و بخشش تو نيازش بمردم نيفتد ( كه اگر افتاد راه رشوه و دزدى باز كنند ، و مال مردم را بخورند ) و او را در نزد خودت مقام و منزلتى بده ( كه شايسته قضاوت است ، تا از كسى نهراسد ، و حق را بدون بيم بگويد ) تا كسى از نزديكان تو طمع در وى نيفكند ، و بدينواسطه از اينكه مال مردم كشور ناگهانش بفريبند آسوده ماند ( زيرا بيم و ترس را نيروئى است كه هر نيروئى را مقهور خويش سازد ،
و زمام تقوا را بكلّى از كف بگسلاند ، مگر اينكه او را سرى نترس باشد ، و آلت دست اشخاص قرار نگيرد ) بنابراين در انتخاب قاضى اينها كه گفتم بكار بند ، و غور و دقّت كافى بعمل آور ( و مگذار اوضاع گذشته تكرار شود ) زيرا در گذشته دين ما بدست عدّه از اشرار پست و دون فطرت اسير بود ، كه بدان از روى هوا و هوس رفتار ميكردند ، و از آن دنيا را خواهان بودند ( عثمان و اقوامش همچون گرگان ديوانه بجان كلّه اسلام افتاده ، و پهن دشت دين را
[ 935 ]
مرتع خويش پنداشتند ، هر چه يافتند بردند ، و هر كه را مخالف ديدند كشتند ، پهلوى عمّار را شكستند ، ابوذر را طرد كردند ، در برابر مروان حكمها ، سعيد ابن العاصها را با افسارهاى گسيخته ، بغارت و چپاول اموال مسلمين گماردند ، ميدانى اغلب اينكارها از چه راهى صورت گرفت ، از راه تهديد ، و تطميع قضات ، در نتيجه كشور اسلامى كه باغستانش بخون حمزه و جعفر ، و اينگونه كسان آبيارى شده بود ، بدان محيط پر افتضاحى كه ديدى تبديل گرديد ، اكنون كه در نتيجه انقلاب افراد غيور و متديّن آن خليفه پير از مسند خلافت بگودال گور درافتاد ،
و حق بحق دار رسيد ، و مشت پولادين ما بدهان اشرار كوبيده شد ، يگانه كارى كه آن را بهتر بايد انجام دهى ، همان انتخاب و نگهدارى قضات است بدانطوريكه گفتم ) .