ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است ، ببرخى از كارگذارانش ( كه بست و گشاد امور مردم را بوى يادآورى نمودهاند ) .
پس از سپاس و ستايش خدا و رسول ( قدر خويش را بشناس ، و رتبهات را نزد من بدان زيرا كه ) تو از كسانى هستى كه من در استوارى ( ستون ) دين بآنان يارى جسته وصولت و سركشى گنهكار را با وى درهم شكسته ، دهانه مخوف دشمن را بدو ميبندم ( او را در جائيكه احتمال حمله و يورش دشمن را از آنجا ميدهم و اميدوارم ) بنابراين هر آن چيزيكه مهمّ تو را كفايت كند از خداى بجوى و ( در رتق و فتق امور رعيّت ) درشتى را با مقدارى نرمى بهم در آميز ( تا ستمكش بتو اميدوار ، و ستمگر از تو در بيم و هراس افتد ، و دست بناشايست نيازد ) آنجا كه مدارا و مهربانى بهتر ، مدارا پيش آر ، و آنجا كه كار جز بدرشتى انجام نپذيرد همّت بسختى گمار ، ( اى فرماندار ملّت باعث آبادى كشور است ، كبر و نخوت را فرو گذار و در برخورد با آنان چين و آژنگ را از چهره بزداى و ) براى رعيّت بالت را بهم درشكن ، و رويت را بگشاى ، و پهلويت را نرم ساز ، و در چشم خواباندن و نگاه كردن ، و اشاره نمودن ، و درود فرستادن با آنان يكسان رفتار كن ،
( اين را برمكش و آنرا فرو مگذار ) تا زبردستان در ستمكارى تو دلير نگردند ، و زير دستان از دادگريت نوميد نمانند .