ترجمة
( اين ترس از خدا و حشر و قيامت است كه مرا تا اين اندازه بدنيا بىاعتنا كرده است ، ورنه من اگر بجهان و زندگانيش دلبستگى داشته باشم ) و اگر بخواهم البتّه بسوى پاكيزگى اين عسل و مغز اين گندم و بافتههاى اين جامه ابريشم بخوبى راه ميبرم ( و برايم ميسّر است كه خوراك و پوشاك خويش را از آن و اين ترتيب دهم ) و لكن دست آرزو از دامان على بسى بدور ، و آز و شره با همه شدّت و حدّت كجا بتواند مرا وادار بگزيدن خوراكها ( و پوشاكهاى نرم و گوارا ) سازد ، و حال آنكه ممكن است در حجاز و يمامه كسى باشد كه ايمد به ( يافتن ) قرص نانى نداشته ، و سير شدن را بياد ندارد ، آيا سزاوار است كه من با شكم پر شب بروز آرم ، و در اطراف كشورم شكمهاى گرسنه ، و جگرهائى كه ( از فرط غذا نخوردن ) گرم و تفتيده است ، وجود داشته باشد ، مگر من چنانم كه آن گوينده ( حاتم طائى بعيالش ) گفت :
و حسبك دآء أن تبييت ببطنة
و حولك أكباد تحنّ إلى القدّ
يعنى اين درد تو را بس كه شب با شكم پر بخوابى و در گردت جگرها باشد كه آرزومند قطعه از پوستند ( تا چه رسد بغذا و خوراك نه على ( ع ) چنين نيست مادام كه در كشورهاى اسلامى گرسنگان و برهنگان وجود دارند و در خوراك و پوشاك خويش را با آنان برابر خواهد گرفت ، تا گرسنه رنج نبرد ، و برهنه آزار نكشد ) .