ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است بعمر ابن ابى سلمه مخرومى و او در بحرين عامل آنحضرت بود كه او را عزل و نعمان ابن عجلان زرقى را بجايش گمارداند .
( عمر پسر امّ سلمه و ربيب رسول خدا است ، و از ياران حضرت امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد : مرحوم حاجى نورى در مستدرك از تقريب ابن حجر نقل كرده كه او پس از حضرت امير ( ع ) زنده ، و وفاتش در سنه 38 هجرى بوده ، و ابان ابن ابى عيّاش كتاب سليم ابن قيس هلالى را در محضر حضرت علىّ ابن الحسين عليه السّلام بوى نشان داده است ، و از نامه حضرت نيز بوى جلالت شأنش معلوم ميگردد ، و امّا عجلان از طايفه بنى زريق ، و سيّد قوم ، و مردى شاعر ، و فصيح اللّسان ، و پس از عمر ابن ابى سلمه فرماندارى بحرين و عمّان را داشته و رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله او را در مرضى عيادت فرمودهاند ) .
امّا بعد ( نظر باينكه تو از دوستان شفيق و صديق ما بوده ، و بوجودت احتياج مبرمى است لذا ) من نعمان ابن عجلان زرّقى را بفرماندارى بحرين گزيده ، و بدون اينكه تو را نكوهشگر ، و سرزنش كن باشم دستت را از ( تصرّف در امور ) آنجا كوتاه ساختم ، تو كار فرماندارى را نيكو انجام داده ، و امانت را بسيار خوب ادا نمودى ( و در اين قسمت مورد علاقه و تشويق ، ميباشى ، لذا خلاصه محاسبات ديوانى را به نعمان سپرده ) رو بسوى ما كن ، بدون اينكه گمان بد بخود راه داده ، خويش را نكوهش كننده ، و تهمت زننده و گنهكار دانى ، زيرا ( كه دشمنان سر از چنبر فرمان ما بيرون كشيدهاند و ) من بر آن سرم كه بر ستمگران شامى بتازم ، و خوش دارم تو نيز با من باشى ، چرا كه تو از كسانى هستى ، كه براى پيكار با دشمن و برپا داشتن ستون ( خيمه ) دين بآنان مستظهر و قوى پشتم ، و اگر خدا بخواهد ( پيروزى نهائى نيز با ما است ) .