ترجمة
( حسن جان ، با اينكه مزاح و طيبتى كه از حدود حق خارج نشده ، و باعث ادخال سرور ، و مرهم ريش درونهاى خسته ميباشد نيكو و پسنديده است ، با اينحال چون افراط در آن باعث از دست دادن شكوه مردانگى ، و كشانده شدن براه باطل است ، لذا سخت ) بپرهيز از سخن گفتنى كه آن خنده آور باشد ، و لو اينكه آنرا از جز خودت نقل كنى ، و از مشورت كردن با زنها نيز دورى گزين ، زيرا كه رأى و عزم زنان سست و ناتوان است ( و مغز لطيفشان را آن نيرو نيست كه در پيش آمدهاى سهمگين گيتى بتوانند راه بيرون شدنى بدست آورند ) ديدهگانشان را با حجاب خويش بپوش ،
زيرا آنها را سخت در حجاب پوشاندن ( و عفّت و تقوا را بايشان آموختن ) برايشان پايدارتر است ( تا اينكه هر يك از آنان كه بدون تقوا ، و بر خلاف دستور قرآن و شرع بىحجاب ببازار خرامد و با نگاههاى پر شرم و نازش دل از دست بينندگان بربايد ، و شيطان بمنظورش دست يافته ،
زنا و بىعصمتى در آن كشور شايع ، و حميّت و ملّيّت از ميان برخيزد ) بيرون رفتن آنان دشوارتر از اين نيست كه شخص غير موثّقى را بر آنان گمارى ( غير غير است خواه بيرون و خواه در خانه ) اگر
[ 851 ]
توانستى طورى كنى كه آنها جز تو را نشناسند ، چنان كن ( زيرا زنى كه از حيث ايمان و رأى و عقل ناتوان است وقتى ديگرى را شناخت ممكن است در بند فريب آن شخص افتاده ، و فسادها توليد شود ) او را در كاريكه از حدّ توانائيش خارج است تسلّط مده ( و انتظار كارهاى سخت را از وى نداشته باش ) زيرا كه زن گلى خوشبوى را ماند ، كه براى فرماندادن نيست ( بلكه براى بوئيدن است ، شگفتا كه در زمان ما برخى از تهى مغزانيكه متأسّفانه نام مسلمان بر خويش نهاده و در معنا ننگ عالم اسلاماند بتقليد از اروپاى مسيحى خويش را روشن فكر خوانده ، دم از تساوى حقوق نسوان زده ، و اين موجود لطيفى كه جز خانه دارى و فرزند پرورى نميتواند عهدهدار كارهاى ديگرى باشد او را بدون حجابش بادارات كشيده ، در ظاهر براى كار ، لكن در باطن منظورشان فرونشاندن آتش شهوت خويش ميباشد ، آن نامردان بىحميّت زنان را در امور اقتصادى و اجتماعى كشور دخالت داده ، ميخواهند براى ملّت اسلام از زن وكيل و مشاور و منشى بتراشند ،
و حال آنكه نيمى از مردان مملكت از فقر و بيكارى بجان آمده ، و خود وجود آن زنها در امور كشور باعث اختلال و ركود كارها شده است ) حسن جان در گرامى داشتن زن راه افراط مسپار ، تا جائيكه براى شفاعت درباره ديگرى ( او نزد تو ) بطمع افتد ، و سخت بپرهيز از اينكه ( در حقّ وى بدگمان شده و ) غيرت را در غير موضع بكار بندى ، زيرا كه اين بدگمانى زن پاك را بناپاكى كشد ، و آراسته و خالى الذّهن را به شكّ و ترديد افكند ( و از راهش بدر برد ) براى هر يك از خدمتكارانت كارى معيّن كن كه از آن كارش باز پرسى و مؤاخذه كنى ، كه بدين ترتيب چنانكه سزد ( برنامه كار و زندگى مرتّب و ) خدمتت را هر يك بديگرى باز نگذارند ، با اقوام و عشيرهات بمهربانى و نيكى رفتار كن زيرا كه آنان بهنگام پروازت برايت بمنزله شهپراند ، و اصل و ريشهات هستند كه ( در افتخار و نازش ) بسوى آنان باز ميگردى و دست و بازويت ميباشند ، كه بدانها بصولت و نيرويت افزوده ( و چشم بدخواهت را ميترسانى ، حسن جان وصاياى من در اينجا بپايان ميرسد ،
اميد است اين سخنان گرانمايه را از پدر پيرو دانشمندت شنيده ، و آنها را دقيقا بكار بندى ، تا از عمر و زندگانيت استفادههاى شايانترى ببرى ( در خاتمه خوانندگان گرام را متوجّه ميسازد
[ 852 ]
كه اين وصيّت نامه اگر چه بنام حضرت امام حسن عليه السّلام انشاد گرديده ، لكن ظاهرا منظور حضرت امير المؤمنين عليه السّلام ديگران از افراد امّت باشند ، زيرا كه در آن كناياتى است كه با مقام دانش و عصمت امام ( ع ) سازگار نيست ، همچون بنده دنيا ، و بازرگان سراى فريب ، و يا همچون شترى سركش ، و وحشى ، و ديگر از اين گونه اشارات ، در هر حال اميد است فرق اسلامى براى تامين سعادت دو جهانى خويش اين وصيّت نامه را سرلوحه برنامه زندگانى خويش قرار دهند ،
تا بسعادات دو جهانى نايل گردند ) .
اكنون دين و دنياى تو را بخداى سپرده ، و بهترين قضا و مقدّراتش را براى حال و آينده ، و دنيا ، و آخرتت از وى درخواست مينمايم پايان .