ترجمة
پسر عزيزم ، من اگر چه مانند پيشينيانم داراى عمرى دراز نيم ، لكن من بطورى بديده تحقيق و تفكّر در كردار و اخبار و آثار آنان نگريسته ، و دقّت كردم ، كه گوئى خود يكتن از آنانم ، بلكه من از تماشا و سير تواريخ آنان چيزها يافتم كه ( با اينكه پيش از شصت و اندى از دوران عمرم نميگذرد ) پندارم با اوّل و آخر آنها زندگانى كرده ( و بسيارى از تحوّلات شگفت انگيز گيتى را بديدهام ديده ) و پاكيزگى جهان را از آلودگى و سودش را از زيانش باز شناختهام ، هم اكنون تو از هر يك از كارهاى جهان كه آن را خيال كنى من زبده ، و نخبه آنرا براى تو دسته كرده ، و زشت و ناشايستهاش را از تو بدور داشتهام ، و اراده كردم نسبت بكار تو آن چيز را كه پدرى شفيق و مهربان ( نسبت بجگر گوشهاش ) اراده مينمايد من ( در اين وصيّت ) عزمم جزم بر اين است كه تو را ادب آموزم ، تا آن ادب براى تو ( سرمايه و برنامه زندگانى ) بوده باشد هم اكنون كه تو روآورنده بسوى عمر و جوانى و روزگار خوشى ميباشى بايستى ( براى شنيدن و بكار بستن اين دستورات ) نيّتت پاك ، و قصدت پاكيزه باشد ، و براى ادب آموختن بتو من نخست از كتاب خداى بزرگ و جليل و تاويل آن و شرايع مقدّس اسلام ، و احكام و حلال و حرام آن ابتدا ميكنم ( و هر چه ميگويم بيرون از قرآن مجيد نبوده ) و تجاوز بسوى جز آنرا جايز نميشمارم ( چرا كه مدرسه اسلام عاليترين مدارس ، و قوانين شرع محمّدى منوّرترين قوانينى است كه براى بشر وضع گرديده است ) آنگاه ترسيدم در چيزهائى از تأويل علوم قرآنيّه كه مردم روى اهواء و آراء ( باطله ) خودشان در آنها اختلاف كردهاند ، امر بر تو مشتبه كرده ، بدانسان كه بر آنان مشتبه گرديده بود ، پس استوار ساختن ( پايه ) امرى كه بر تو از آن بيمناك بودم ( و زدودن زنگ آن شبهات را از دل تو ) و آگاهى دادنت بر آن امر نزد من محبوبتر از اين بود كه تو را رها سازم بكارى كه از هلاكت در آن كار بر تو ايمن نيستم ، اميدوارم خداوند تو را در انجام اين وظيفه مقدّس ( و بكار بستن اين دستورات عاليه كه در ظاهر براى هدايت تو لكن در باطن منظورم امّت محمّد ( ص ) و ساير افراد بشر ميباشند موفّق و پيروزمند داشته ) و بسوى مقصدت راهنمائى فرمايد ، اكنون عهد و وصيّت من با تو چنين است .
[ 824 ]