ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است بسوى اهل بصره ( اى گروه بصريان ) پراكندگى امر عهد و پيمان شما ، و خصومت و دشمنيتان چيزى بود كه شما از آن بيخبر نبوديد ( با اينكه مرا نيكو مىشناختيد ، دانسته و از روى عمد جنگ جمل را سرپا كرديد ،
با اينحال من آن خطاى بزرگ را ناديده گرفته ) و گنهكارتان را بخشوده شمشير را از گريزندهتان
[ 811 ]
باز گرفته ، و از روى آورندهتان ( توبه و بازگشت را ) پذيرفتم ، پس ( از اين ) اگر كارهاى تباه كننده ، و راههاى بيخردانه ، و از حقّ و صواب روى گردانيده ، شما را براه اندازد ، و به پيكار و كين توزى برانگيزد ، دانسته باشيد كه اين منم كه اسبان سبك خيز خويش را نزديك كرده ،
و تنگ شتران سواريم را محكم بستم و ( همچون صاعقه آسمانى با شمشيرى آتش فشان ، بدون درنگ بر سرتان تاختم ، بدانيد كه از اين پس ) اگر مرا ناچار بجنبش بسوى خويش سازيد ، البتّه براى شما هنگامه سرپا خواهم كرد ، كه داستان جنگ روز جمل در جنب آن ( از جنبه سختى و اهميّت ) نبوده باشد ، مگر مانند ليسيدن ليسنده انگشت خويش را ( از طعام آنگاه حضرت عليه السّلام لحن خويش را با تندى و نرمى درهم آميخته فرمايد ) با اينكه من از براى فرمانبرداران شما شناسنده فضيلت ، و از براى اندرز دهندگانتان گذارنده حق ميباشم ، بدون اينكه از گنهكار پيمان شكننده در گذرنده ، و از بىگناه وفا كننده به پيمان بازخواست كننده باشم ( فرمان بردار وفادار بى گناه را تشويق ، و نافرمان گنهكار پيمان شكن را بكيفر تعقب خواهم كرد پس چه بهتر كه از طغيان و سركشى بفرمانبردارى بگرائيد ، و خويشتن را مورد عطوفت و مهربانى من قرار دهيد ) .