ترجمة
از پيمانى كه آنحضرت عليه السّلام بر برخى از كاركنانش نهاد ، هنگاميكه او را براى
[ 790 ]
گرداوردن زكوة ( واجبه بسوى مردم ) ميفرستاد .
( اكنون كه يكى از كارگذاران خويش را براى جمع كردن صدقات ميفرستم ) او را امر ميكنم بترس و پرهيز از خداوند ، در نهانيها و پوشيدگيهاى كارهايش ، آنجا كه بغير خدا گواهى ، و بجز او نگهبانى نيست ( او بايد قيامت را نصب العين خويش قرار داده ، و بداند كه خدا جزاى نيك و بدكارهايش را بزودى بوى خواهد داد ) و نيز او را فرمان ميدهم كه چيزى از طاعت خداى را بهنگام پيدائى بجاى نياورد ،
در صورتيكه به پنهانى خلاف كرده ، و جز آنرا بجاى ميآورد ( دست از ريا و سمعه و دغلكارى كشيده ،
در طاهر براى فريب مردم خود را زاهد وانمود كرده ، و در پنهان طورى ديگر باشد زيرا ) هر كه نهان و پيدا و كردار و گفتارش با هم اختلاف نداشته باشد ، البتّه چنين كس عبادت را پاكيزه و خالص ؟ گذارده است و نيز او را فرمان ميرانيم كه ( در برخورد با مردمى كه در حوزه مأموريّت وى واقعاند ) با آنان بطرزى زشت برخورد نكرده ، و بباد دشنامشان نگرفته ، و بواسطه برترى فرمانروائى ، و رياستى كه بر آنان دارد ( از روى حقارت و تندى ) روى از آنان بر نتابد ، زيرا آنان برادران و ياريگران و حقوق ،
( مستحقّين ) را استخراج كنندگانند ( اين كارگرانند كه با كارفرما در حكم واحد و هر دو لازم و ملزوم يكديگراند و كار فرمايان و رؤساء هيچگاه نبايستى از روى كبر و عجب در آنان بنگرند ، زيرا كه كاخهاى آسمان خراش آنان در اثر زحمات ساليان دراز اينان سرپا و بساط زندگانيشان از خون دل آنها رنگين است اى مرد مامور ) بايد بدانى كه در اين صدقه و زكوة ( كه آن را از مردم ميگيرى ) براى تو نيز سهمى واجب و حقّى معيّن و معلوم ميباشد ، بايد بدانى كه تو هم يكى از شركاء فقرا ، و ناتوانان نيازمند ميباشى ( و در حقوق خدائى كه از مردم ميگيرى ) البتّه ما نيز حقّ ترا خواهيم پرداخت ، پس تو نيز حق را بآنان بپرداز ، و گرنه در فرداى قيامت پر دشمنترين مردم خواهى بود ، واى ( صد واى ) بر آن كسيكه بهنگام رستاخيز در نزد خداوند ( جهان ) فقراء و بينوايان و بيچارگان و ممنوعان از حق و مقروضان ، و واماندگانش دشمن باشند ( اى كسيكه امين من هستى دانسته باش ) هر آنكه امانت را خوار شمرد و ( عرصهگاه ) خيانت را چراگاه خودش قرار داد ، خودش و دينش را از آن خيانت پاكيزه ننمود ، بديهى است چنين كسى رسوائى جهان را بخودش راه داده ، و اين كس در آنجهان خوارتر و رسواتر است ،
[ 791 ]
براستيكه بزرگترين خيانت خيانت امّت ( درباره يكديگر ) است ، و زشتترين غشّها و آميختگيها غش و چشم پوشى پيشوايان ( از خيانتها و زشتكاريهاى امّت ) است .