ترجمة
و آنحضرت عليه السّلام به هنگام پيكار ( صفّين ) ياران را همى فرمودند :
( فرارى در جنگ براى سرباز دلير مايه ننگ است ، كه پس از آن بازگشت و حمله در كار نباشد ، و لكن ) فراريكه از آن بازگشت بسوى ميدان ، و گريز از دشمنى كه بعد از آن حمله در كار باشد ، اين نبايد شما را
[ 767 ]
سخت و دشوار افتد ( چرا كه بسا اوقات مردان جنگى براى غافل كردن حريف از پيش گريخته ، و همينكه با فرار شيرازه سپاه خصم از هم گسيخته آمد ، ناگاه بازگشته ، و با حملات متقابل و ما را از روزگارشان برآوردهاند ) حقّ شمشيرها را گذارده ، و آنها را در پهلوها ، و جايگاه كشته شدنهاى دشمن فرو بريد ، و خويش را آماده سازيد ، براى فرو كردن نيزهها در اندرون و احشاء و امعاء و شمشير زدنيكه كار را بهلاكت كشاند ( زخم را سخت و محكم بجائى بزنيد كه حريف با آن از پاى درافتد ، و در حديث است كه ضربات خود حضرت تك بود ، اگر بعرض يا بطول ميكوفت خصم را دوپاره ميكرد ، هيچگاه ضربتى نزد كه بضرب ديگرش نياز افتد ، و ضرب دست آن حضرت در خيبر بر مرحب باندازه شهرت گرفت ، تا جائيكه شاعرى درباره معشوقهاش چنين گفت :
و شادن أبصرته مقبلا
فقلت من وجدى له مرحبا
قدّ فؤادى فى الهوى قدّه
قدّ علىّ فى الوغى مرحبا
دلبر آهو روشى را ديدم كه ميآيد ، از خوشحالى او را آفرين گفتم ، رفتارش دلم را از عشق دوپاره ساخت ،
بدانسانكه على عليه السّلام در جنگ مرحب را دو نيمه كرد ) صداها را ( در سينهها ) بميرانيد ، كه اين كار ترس را از ميان بردارندهتر است ( دم فرو بستن و بازوگشادن كار دلاوران ، و همهمه و سر و صدا راه انداختن كار بيدلان زبون است بدانيد ) سوگند بدان خدائيكه گندم را شكافت و بشر را بيافريد ، كه معاويه و عمرو عاص و پيروانش هيچگاه اسلام را نپذيرفتند ، لكن ( باظهار مسلمانى ) خواهان سلامتى نفوس و اموال خويش شدند ، و كفرشان پنهان ميداشتند ، تا اينكه براى خود يارانى يافتند ،
و آنگاه كفر نهانى را آشكار ساختند . ( ابن ابى الحديد در صفحه 241 جلد 3 شرح خود گويد : امير المؤمنين در اينجا سوگند ياد ميكند ، كه معاويه عمرو عاص و كسانى از قريش كه اين دو را دوست ميداشتند هيچگاه اسلام نياوردند ما از ايشان و پيروان مذهب سنّت ميپرسيم چه كسانى از قريش دوست معاويّه بودهاند ، جز اين است كه عمر و عثمان دو خليفه شما از بس او را دوست ميداشتند ، مدّت بيست و پنجسال تمام در ولايت شامش امارت و فرمان روائى دادند ، تا اين طور باعث گمراهى شاميان ، و ريزش
[ 768 ]
آنهمه خونهاى ناحق گرديد ، بدانيد كه كلّيّه آن خونهاى ناحق بگردن عمر و عثمان است و بس ) .