ترجمة
نيز از نامههاى آنحضرت است بمعاويه ( در يكى از روزهاى جنگ صفّين كه برخلاف انتظار معاويه ديد سپاهيانش نميتوانند در برابر حملات دليرانه ستونهاى لشگر امير المؤمنين ايستادگى كنند ، و آثار شكست را در چهره آينده خويش هويدا ديد ،
با رنج و تكلّف بسيار نامه مبنى بر توعيد و تهديد بآنحضرت نوشت ، امير المؤمنين عليه السّلام نامهاش را پس از
[ 750 ]
خواندن بدينگونه پاسخ نوشتند ) پس از حمد و ثناى خدا و رسول ، پند و موعظتى بهم پيوسته ، و نامه زينت داده شده از تو بمن رسيد ،
( چون تو مرد كتابت و نويسندگى نيستى از سياق نامهات اين قسمت كاملا مشهود بود كه با تكلّف بسيار تصنّع كرده ، و كلمات اين و آن را بعاريت آورده ، و آن نامه را تشكيل داده و ) آنرا از روى گمراهى نوشته ، و برأى زشتت امضا كرده بودى ، ( همينكه من آن نامه را مطالعه كردم ) ديدم آن نامه مردى است كه او را ديده راه نماينده و پيشوائى كه براه رستگاريش كشاننده باشد نيست ، بلكه ( نويسندهاش مردكى است خودخواه ، گمراه ، دنيا پرست كه ) نفس و هوس او را خواند ، و گمراهيش كشاند ، او نيز پاسخ داد و پيروى كرد ، در حاليكه ( از فرسودگى صدمات جنگ ، و ضربات دست ، و تيغ دليران ) نفير زننده ، و اشتباه كننده بود گمراه شد ، و هذيان گفت ( و آن نامه را نوشت ، اى پسر هند جگر خوار اينكه از راه استرحام بمن مينويسى ، عرب در اينجنگ نابود شد ، و از ايشان جز باندازه نمى كه در ته گودال آبى باقى باشد نمانده است ، سخنى است پوچ و بدون مورد ، دانسته باش كه من با اين مهملات دست از پيكار در راه حقّ و دين باز نخواهم داشت ، و تا هنگاميكه تو را نكشم ، يا بسوى بيعتت نكشم ،
شمشير را غلاف نكنم .