ترجمة
از نامههاى آنحضرت عليه السّلام است كه آن را بقاضى خويش شريح ابن حارث نگاشتهاند :
( ابا اميه شريح ابن الحارث كه او را شريح ابن هانى نيز گويند يكى از دشمنان حضرت امير المؤمنين ( ع ) و عمر ابن الخطّاب او را بقضاوت در كوفه گماشت ، و او پنجاه و هفت سال در كوفه داراى اين منصب بود ، و از تابعين صحابه ، و مردى بود شاعر ، روئى داشت بدون مو ، و روحى داشت سبك و مزاح بسيار ميكرد ،
و هم او بود كه بحمايت از ابن زياد طايفه مذحج را از يارى هانى ابن عروه منصرف كرده ، باعث كشته شدن او و مسلم ابن عقيل گرديد ، و علّت نگارش اين نامه آنست كه ) روايتشده است كه شريح هنگاميكه از جانب امير المؤمنين عليه السّلام قضاوت ( در امور مردم كوفه ) ميكرد ، خانه را بهشتاد دينار ( عراقى ) خريدارى نمود خبر آن بحضرت رسيده ، شريح را طلبيده و باو فرمودند ، مرا رسيده است كه تو خانه ( در كوفه ) به هشتاد دينار خريدارى كرده ، و قباله آن را نوشته ، و گواهانى چند را بر آن گواه گرفته ، شريح عرض كرد چنين است يا امير المؤمنين ، راوى گفت آنگاه آنحضرت از روى خشم در وى نگريسته ، و باو فرمودند شريحا بدانكه بزودى كسى بسوى تو خواهد آمد ، كه بدون نگريستن در سند و قبالهات و پرسش از حجّت و گواهت ، ترا بحال كوچيدن از آن خانه بيرون كرده ، تنها و بيكست بگور ( تنگ و تاريك ) در سپارد اى شريح نيك بنگر ، نكند كه اين خانه را بجز از پول خود خريده ، و بهايش را بغير از مال حلالت پرداخته باشى كه اگر چنين كرده باشى ، خانه آخرت را ببهاى سراى جهان از دست داده ( و در اين سودا زيان بزرگى برده ) بدانكه اگر آن هنگام كه خانهات را در كار خريدن بودى نزد من ميآمدى ( نميدانى چه سند خوبى برايت نوشته ، و چه قباله محكمى بدستت ميدادم ) بدينگونه سندى برايت مينگاشتم كه ديگر آن خانه ( هشتاد دينارى ) را بيك درهم هم نميخريدى تا چه رسد به بيشتر ، .
و نسخه آن سند اين است :
اين سند خانهايست كه خريدارى كرده است آن را بنده خوار ، از كسى كه مرگش حتمى است ، و براى كوچيدن از خانهاش بيرون رانده شده است ، چين بنده ناچيز و خوارى از چنين كسى خانه خريده است از خانه ( هاى ) فريب جهان را در سراى تباهان ، و كشور هلاك شدگان ، و اين خانه داراى حدود چهارگانه ميباشد ،
[ 744 ]
حدّ اوّل بسوى اسباب آفات منتهى ميگردد حدّ دوّم بطرف اسباب دشواريها ، و اندوهها ميرسد حدّ سوّم بسوى هواها ، و هوسهاى تباه كننده است و حدّ چهارم بجانب شيطان كه بيرون برنده از راه ( دين و ايمان ) است منتهى ميگردد ، و شارع و در چنين خانه در اين حدّ چهارم واقع است ( و دزدان و رهزنان براى ربودن كالاهاى نفيس خدا پرستى از اين در وارد ميشوند ) چنين خانه را اين شخص فريب خورده از آرزو ، از اين كسيكه مرگ او را ميراند ، خريدارى كرده است ، ببهاى بيرون رفتن از عزّت قناعت و بىنيازى ، و وارد شدن در ذلّت طلب و نيازمندى و زارى ( در پيش خلق ) كردن ، بنابراين آنچه ( از غرامت و خسارت اين معامله كه ) اين خريدار را در آنچه كه خريده است فرو گيرد ( جبرانش ) بر خداونديست كه پوساننده پيكرهاى پادشاهان ( در خاك گور ) و در كشنده جانهاى ستمكاران ( از جسدهاشان ) و نابود كننده پادشاهى فرعونها ( ى مصر ) و گردنكشان از قبيل كسرا ( ى عجم ) و قيصر ( روم ) و تبّع ( يمن ) و حمير ( سبا كه بر فرزندان سبا ابن يشحب ابن قحطان سلطنت ميكرد ) ميباشد ( مردم دانسته باشيد ) هر آنكه مال گردآورد ، و بر آن بيفزود ، و آنكه بنائى ساخت و استوارش كرد ، و بزر و زيورها ، و فرشهاى نيكويش بياراست ، ( دارائى فراوان اندوخت ، باغ و بستانها براى خويش برگرفت ، و بگمان خود آسايش فرزندان را منظور داشت جميع آنها را ( از فرزند و دارائى و ثروت ) بسوى جايگاه عرض اعمال ، و مكان ثواب و عقاب ميرانند ( و آنجا از او ميپرسند اين اموال و دارائى و ثروت را از چه راهى گرد كرده ، بدبخت آن كسيكه از تجاوز به حقوق ضعفا و اختلاس اموال بيچارگان ثروتى اندوخته ، قصر و باغى ترتيب داده باشد ) همينكه فرمان قطعى خدا بجدائى بين حقّ و باطل ( فرمانبردار و گنهكار ) صادر گرديد ، آنجا است كه آنانكه گرد كارهاى بيجا گرديدهاند ( و خون دل ايتام و و بينوايان را نوشيدهاند ميفهمند تا چه اندازه ) زيانكاراند ، و اين قسمت را عقل و خرد هنگاميكه از اسيرى هوا و هوس بيرون آمده ، و از علائق جهان رهائى يافته باشد گواهى ميدهد .