ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است ( كه آن را بعبد اللّه ابن عبّاس فرمودهاند ) :
هنگاميكه عثمان را ( در اثر خرابكاريهاى بسياريكه نسبت باسلام از او سرزد و مسلمين ) گرد در ميانش گرفته بودند ، و او بوسيله ابن عبّاس نامه بآنحضرت نوشته و خواست كه آنجناب بده ( آباد ) خويش ينبع ( كه بگفته ابن اثير داراى دژى استوار و تا مدينه هفت فرسنگ فاصله داشت ) تشريف ببرند ، تا
[ 730 ]
هياهوى مردم براى نامزدى آنحضرت بخلافت كم شود ( زيرا كه عثمان گمان ميكرد محصور بودنش بتحريك آنحضرت است ، و اگر او از مدينه خارج شود مردم دست از سر او كشيده و از گرد خانهاش پراكنده ميشوند ) در صورتيكه پيش از آن هم اين درخواست را از حضرت كرده بود ، لذا حضرت عليه السّلام فرمودند :
يا ابن عبّاس عثمان نميخواهد مرا جز اينكه همچون شتر آب كشم قرار دهد كه با دلو بزرگ همى در رفت و آمد باشم ( يكمرتبه ) پيش من فرستاد كه ( دست از اهل و وطنم كشيده از مدينه ) بيرون روم ( بدستورش رفتار و بيرون رفتم ) پس از آن ( در دست مردم بيچاره ماند ) فرستاد كه بيايم ( آمدم ) باز اكنون فرستاده كه بيرون رو ( من نميدانم با اين مرد نالايقى كه دين را ببازيچه گرفته ، و جز تهى كردن خزانه مسلمين ، و پر ساختن جيب خود و اطرافيانش راهى نمىشناسد چه بايدم كرد ) بخدا سوگند دست مردم ( ستم رسيده ) را باندازه از ( سر ) او برتافتم كه ترسيدم ( در پيش خدا ) گنهكار باشم ( و او بهيچوجه دست از روش نا پسندش برنداشت ، و ديگر دفاع از او شايسته نيست ، زيرا كه دفاع از ستمگران ستم بستمكشان است ) .