ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است كه برخى آنرا قاصعه ناميدهاند ( و قصع در لغت بمعنى نشخوار كردن است ، همانطوريكه شتر چيزى را كه مشغول خائيدن است ، چندين مرتبه آن را بدرون فرو برده و بيرون ميآورد ، چون پندها و نصايح در اين خطبه مكرّر آمده ، از اين رو قاصعهاش گفتند ،
ديگر آنكه قصع بمعنى اهانت و خوارى نيز آمده است ، و چون اين خطبه در بردارنده اهانتها و خواريهاست به شيطان و پيروانش ميباشد ، لذا قاصعهاش خوانند ) و آن در بردارنده نكوهش شيطان است كه از رحمت خدا دورباد ، براى كبر و گردنكشى و سجده نكردنش آدم عليه السّلام را ، و او اوّلين كسى است كه تعصّب و سرسختى را هويدا ساخته ، و نخوت را پيروى نموده است ، و همچنين در بردارنده تخويف و بيم دادن مردم است از روش و طريقه شيطان .
ستايش ( ذات مقدّس ) خداوندى را سزا است كه ( جامه ) ارجمندى و بزرگى را بر خويش پوشانده است ، و آن دو را بيرون آفريدگانش براى خود گزيده ، و براى جلالت خويششان پسنديده ، و بر جز خودش ممنوع و ناروا دانسته است ، و لعنت و دورى از رحمتش را بر كسى از بندگانش قرار داد ، كه در اين دو خوى با وى بستيزد ، آنگاه فرشتگان گزيده خويش را ، بدان دو خوى بيازمود ، تا گردنكشان را از فروتنانشان جدا نمايد ( و اين راز را بر آفريدگانش هويدا سازد ، كه فرمان برنده از من رستگار ، و تن زننده از دستوراتم در خور نار و نيران است ، نه
[ 693 ]
آنكه خواسته باشد خود بيازمايد ، زيرا كه او برتر از آزمايش امور و ذاتا بهمه چيز دانا است ، لذا امام عليه السّلام فرمايد ) : آنگاه در حاليكه بنهانيهاى دلها ، و پنهانيهاى نهان از ديدهها آگاه بود ،
بطوريكه قرآن كريم سوره 38 ايات 71 72 73 حاكى است ) فرمود : إِنِّى خالِق بَشَرًا مِن طينٍ فَإِذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَختُ فيهِ مِن رُوحى فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ ، فَسَجَدَ المَلائِكَةُ كُلُّهُم أَجمَعُونَ إِلاَّ إِبليسَ ، أَبى وَ اسْتَكبَرَ وَ كانَ مِنَ الكافِرينَ ،
( اى گروه فرشتگان ) من از گل آدم را مىآفرينم ، همينكه ساختمانش مساوى شد ، و از جان ( عزّت ) خويش در او دميدم ، شما ( از راه احترام نه پرستش او ) برو بيفتيد ، و او را سجده كنيد ،
آنگاه همگى و تمامى فرشتگان بسجده افتادند جز ابليس كه او ( بنا بنصّ صريح قرآن و احاديث از جنّ بوده ، و سرشتى آتشين داشت ، از راه سركشى از فرمان خدا تن زد و ) از سجده بر آدم خوددارى كرد ، و از كفّار شد ( و بنا بفرمايش حضرت رضا عليه السّلام ابليس ناميده شد ، لأنّه أبلس من رحمة اللّه زيرا كه او از رحمت الهى دور رانده شد ، و گرنه نامش حارث بود بارى ) خودخواهى و حميّت با وى در آميخت ، بآفرينش خويش بر آدم بنازيد ، و با سرشت ( آتشين ) خود تعصّب بخرج داده ، و از امر حقّ تن زده ( گفت آدم از خاك تيره ، و من از آتش تابنده ، و گوهرم از آدم خاگى والاتر است ) پس پيشواى متعصّبين و پيشرو گردنكشان همين دشمن خدا است كه پايه تعصّب را بكار گذارد ، و در جامه بزرگوارى با خدا ستيزه كرد ، و پوشش خوارى و افتادگى را ( كه ويژه او بود ) از خود دور ، و لباس عزّت و سربلندى را ( كه بذات اقدس الهى اختصاص داشت به پيكر ) در پوشيد .
آيا نمينگريد ؟ خداوند او را براى گردنكشيش چسان خوار ، و به سبب جاه طلبيش ( چگونه ) بيمقدارش ساخته است ، او را در اينجهان رانده شده خواست ، و در آن جهان آتشى فروزان را برايش آماده كرد ( و باو فرمود برو كه تو از درگاه من رانده ، و ملعون ، و دوزخ را از تو و پيروانت پر خواهم ساخت