ترجمة
پس از پايان كار جهان تنها خداوند پاك و پاكيزه پاينده است ، و چيزى با وى همراه نيست ،
همانطوريكه پيش از پيدايش آفرينش بود ، همانطور پس از نابودى آن بدون وقت و مكان ، و آن و زمان است ، هنگام نيستى جهان مدّتها و اوقات و سالها و ساعات نيست و نابودند ، ( چرا كه سال و ساعت و وقت و مدّت هنگامى است كه سپهر بچرخد ، خورشيد بگردد ، ماه سير كند ،
در اثر اين حركات زمان توليد شود ، و گرنه كه هيچ ) پس ( روشن شد كه ) بجز خداى يگانه قهّار كه باز گشت كلّيّه كارها بسوى او است ، چيزى پاينده نيست ، و همانطوريكه هنگام پيدايش آفرينش و مخلوق از خويش اختيارى نداشتند ، فنا و نيستيشان هم بدون ابا و امتناع آنها خواهد بود ، و اگر توانائى سركشيدن ( از اين نابودى ) داشتند البتّه بقايشان دوام ميداشت ( و به نيستى خود رضا نميدادند ) هنگام آفرينش ايجاد هيچيك از مخلوق بر او دشوار نبوده ، و پديد آوردن آنچه را كه او پديد آورد ، و آفريد بر وى گران نيفتاد ، و تكوين آنها براى استحكام امر پادشاهى ، و براى بيم از كم و كاهشى نبود ، و نميخواست از آنها كمك جويد ، بر دفع همتائى پيشى جوينده ، و پرهيز از دشمنى هجوم كننده ، نه براى فزونى در كار سلطنت ، و نه براى افزايش و افتخار بشريكى در شركت با او ، و نه براى آنكه از بيم و دهشتى بخواهد با آنها انس گيرد ، آنگاه اشيا را پس از پيدايش نابودش سازد ، ( و باز اين نابودى
[ 673 ]
آنها ) نه بواسطه ملالتى است كه در گرداندن و اداره امور آنها بر وى داخل شده باشد ، و نه براى آسايشى است كه باو برسد ، و نه برا ؟ سنگينى چيزى از آن بر او است ، درازى زمان آفرينش او را برنج نيفكند ، تا اينكه او را وادار سازد ، تا بتندى نابودش سازد ، لكن آن خداى پاك منزّه از نقائص به لطفش مدبّر آن امور بوده ، و بفرمانش آنرا نگهداشته ، و بتوانائى و قدرتش آنرا مستحكم ساخت ،
آنگاه پس از نابود ساختن او را باز گرداند ، بدون اينكه نيازى بآن داشته باشد ، يا اينكه بخواهد با يكى از آنها بر ديگرى كمك جويد ، و نه براى اينكه از حال بيم و هراس بحال انس آيد ، نه از حال نادانى و نابينائى بدانش گرايد ، و نه از فقر و نيازمندى بسوى توانگرى و فزونى شود ، و نه از خفّت و پستى بعزّت و ارجمندى آيد ( خلاصه آفريدن و نابود ساختن موجودات هيچيك براى اين اموريكه گفته آمد نيست ، بلكه بقا و فناى جهان ، و آفرينش روى مصالح مخلوق است و بس )