ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است ( در اينكه زبان آلت گفتار است ، نه اينكه خود بخود گويا باشد ، و علّت ايراد آن اين است كه روزى حضرت بخواهر زاده خويش جعدة ابن هبيره مخزومى فرمودند : در منبر براى مردم خطبه بخواند ، جعده در منبر از گفتار باز ماند ، لذا حضرت بجاى وى برآمده خطبه طولانى انشاء و از جمله چنين فرمودند ) :
بدانيد زبان پارهايست از انسان ، كه هرگاه شخص ( در سخنرانى ) ناتوان شد گفتار با آن همراه نيست ( و خاموش است ) و هرگاه توانا شد نطق آنرا مهلت ( خاموشى ) نگذارد ، مائيم اميران سخن كه ريشههاى آن چنگ در ما فرو برده ، و شاخههايش بر ما آويخته است ( سخن مانند موم اسير دست ماست ، و ما ميتوانيم با كمال قدرت و فصاحت آن را بميل و اراده خويش گردانده معنى مقصود را از آن بگيريم ) .
بدانيد : خدايتان بيامرزاد ، شما بروزگارى زندگانى ميكنيد كه در آن گوينده حق كم ، زبان از راستگوئى كند ، و جوينده حق بىارج است ، مردم آن زمان آماده بر گناه ، و ( در مخالفت خدا و رسول ) با هم همراه و سازكاراند ، جوانشان زشتخو ، و پيرشان گنهكار ، دانشمندشان دورو ،
سخنگويشان چاپلوس است ، نه كوچكشان بزرگشان را بزرگ داند ، و نه دارايشان به پشتبانى از نادارشان برخيزد .