ترجمة
از خطبههاى آنحضرت عليه السّلام است ( در پرهيزكارى و وصف مرگ و دورى از دنيا ) براستيكه پرهيزكارى ، و ترس از خدا كليد ( باب ) هدايت و رستگارى و توشه روز قيامت ، و سبب آزادى از هر بندگى ، و رهائى از هر هلاكتى است ، حاجت درخواست كننده از تقوى روا ، و
[ 649 ]
گريزنده ( از عذاب قيامت بدان ) رها ، و بخششهاى بسيار ( از خداوند ) دريافت ميشود ، مردم پس عمل كنيد كه عمل بالا رونده ، و توبه نفع دهنده ، و دعا شنيده شده ، و اين هنگام آرامش است ،
و قلمها ( ى نويسندگان بنگارش كردارهاى نيك و زشت ) جارى است ، در دوران عمريكه تغيير پذيرنده ، و بيمارى و دردى كه باز دارنده ، و مرگى كه رباينده است ، كردارهاى نكو را چنگ يازيد ،
( و براى آخرتيكه از تغيير و تبدّل و مرگ بدور است ، كار كنيد تا رستگار شويد ) چرا كه مرگ ويران كننده ( بنيان ) لذّات ، و تيره كننده ( چشمههاى ) خواهشها ، و دور سازنده آرزوهاى شما است ، ديدار كنندهايست كه دوستش ندارند ، همآوردى است كه شكست نميخورد ، كينه جوئى است كه بازخواست نميشود ، بندهايش بشما بند ، و اندوههايش گردتان در ميان گرفته ، پيكانهايش ( تا سوفار ) بشما متوجّه است ، هيبت و سطوتش در شما بزرگ و دستش پى در پى بشما دراز است ، ضرب شمشير ( حادثها ) ش از شما كمتر بخطا ميرود ، پس نزديك است ، تاريكى سايههايش ، شعلههاى دردهايش ، تيرگيهاى بيهوشيهاى ناگواريهايش ، و درد جان ( از تن ) در كشيدنش ، تارى پوشاندنش ، بدمزگى ( طعم ) چشيدنش ،
شما را فرا گيرد ، ( چون خواهى ناخواه كمند مرگ بگردن همه خواهد افتاد ) تو گوئى بيك ناگاه بر شما تاخته رازگويان شما را خموش ، مشاورينتان را متفرّق ، و نشانههايتان را از ميان برداشته است ،
امور ديارتان را راكد ، و ميراث برندگانتان را برانگيخته است ، تا ارثتان را بين خويش نزديك ، و خويش غمگينى كه ( هيچيك از آن دو هنگام مرگ ) بحالتان سودى نداشته و جلوگير نبوده است ،
و بين خورسند شوندهايكه ( از فراقتان ) اندوهگين نيست تقسيم كنند ( حال كه چنين است ) پس كوشش و جديّت را بر خويش لازم شمريد ، توشه برداشتن در جاى توشهگيرى را مهيّا و آماده باشيد ( مردم ) نكند كه زندگانى ( چند روزى ) جهان شما را فريب دهد ، بدانسانكه امّتهاى گذشته و كسانى را كه پيش از شما بودند و رفتند بفريفت ، آنانكه شير آن را دوشيدند ، فريبش را خوردند ، شمارهاش را تمام كردند ( عمر بسيارى در آن نمودند ) تازهاش را كهنه ساختند ( چنان كسانى ) مساكنشان گورها و دارائيشان ميراث ديگران گرديد ، زيارت كنندگان خويش را نشناسند ، و بگريه كنندگانشان اهميّت ندهند ، هر كه آنان را بخواند پاسخش ندهند ، پس از جهان دورى گزينيد ، كه پر مكر كننده فريب دهنده ، بازى دهنده است ، بخشندهايست كه پس ميگيرد ، پوشانندهايست كه مىكند ،
[ 650 ]
آسايشش پاينده ، و رنجش بسر رسيدنى ، و بلا و دردش آرام گرفتنى نيست ( كه نيست ، پس چه خوش است كه انسان دل از چنين سرائى بركند ، و بسراى هميشگى به بندد ) .