ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است ( در اندرز بمردم ) و آن را هنگام خواندن آيه يا أَيُّهَا الإِنسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الكَريمِ بيان فرموده و معنى آيه كه در سوره 82 آيه 6 قرآن كريم است آنست كه اى انسان تو را چه چيز بپروردگارت كه كريم است بفريفت .
اين آيه شريفه محكمترين دليلى است ، براى ابطال حرف گنهكاران كه نافرمانى خداوند تعالى را مينمايند ،
وقتى بآنان گويند چرا خدا را معصيت ميكنند پاسخ دهند خدا كريم است ، و از گناهان ما خواهد گذشت در صورتيكه انسان مامور است فرمان خداى را ببرد ، و چشم كرم از حق داشته باشد ، نه اينكه بر خلاف امر و دستور خداوند رفتار كند ، و بگويد خدا كريم است ، و اگر بخواهد در جواب همين آيه مذكوره بگويد :
غَرَّنى كَرَمُكَ ، كرم تو مرا بفريفت درست نيست زيرا اكرام خدا درباره كسى است كه بيشتر در اطاعت بكوشد ، نه اينكه با نافرمانى خويش خداى را بر سر خشم آورده ، چشم مهر و كرم داشته باشد ، و اگر بخواهد مثلا بگويد : غرّنى الشّيطان ، شيطان مرا بفريفت . غرّنى جهلى ، نادانى من مرا مغرور ساخت در پاسخش گفته شود : مگر ، در قرآن در سوره 36 آيه 59 أَلَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنى آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ إِنَّهُ عَدُوٌ مُبينٌ ، با شما عهد نكرده ، و
[ 635 ]
نگفتيم ايگروه بنى آدم شيطان را فرمان نبريد چرا كه او براى شما دشمنى است آشكارا ، يا مگر پيمبران و كتب را براى پند و بيدارى شما نفرستاديم ، خلاصه نافرمانى كردن خدا را به تشبّث باينكه او كريم حرفى است پوچ ، و سخنى است بيمورد ، لذا حضرت فرمايد : آنكه اين آيه را دليل فعل زشت خويش قرار ميدهد باطلترين پرسيده شدگان است كه عذرش ناپذيرفتهترين عذرها است ، براستى كه اين كس براى نادان ماندن خودش پافشارى كرده است ( كه كرم خدايرا دليل عصيان و گناه خويش گرفته است ، آخر اى بشر خيره سر ) اى انسان چه چيز ترا بگناه كردنت دلير ، و به پروردگارت مغرور ، و بهلاكت خويشت پاى بند ساخته است ، آيا از اين دردت نميرهى ، و از اين خوابت بيدار نميگردى ( آخر ) چرا همانطوريكه بديگرى رحم ميكنى ، بخودت رحم نميكنى ، چه بسا كسى را كه تو در حرارت آفتاب ديده ، و بر او سايه ميافكنى ، چه بسا دردمندى را ديده كه درد پيكرش را ميگدازد ، و از حيث ترحّم بر او ميگرئى ،
بنابراين چه ترا بدرد ( گناهان ) خويش شكيبا ساخته ، و بر مصائبت توانائى داده ، و از گريستن بر جان خويشت كه گرامىترين و ارجمندترين جانها است آرامش بخشوده است ، چرا خشم خدا كه بيك ناگاه در شب بر تو ميتازد ، بيدارت نميكند ، در صورتيكه در اثر نافرمانيها در ( كوره ) راههاى غضب او افتاده ، پس ( تا وقت باقى است ) رنج سستى دلت را بعزم و كوشش و خواب غفلت ديدهات را به بيدارى مداوا كن ، فرمان خداى را برده ، با يادش انس گير ، هنگاميكه رخ از او بر ميتابى تصوّر كن كه او روى بتو آورده ، و تو را بعفو و بخشش خويش خوانده و ( عيوبت را ) به فضل و كرمش ميپوشاندت ، و تو از وى بديگرى پرداخته ، پس با اينحال چه بسيار كريم است ، خداونديكه قوى و توانا است ، و چه بسيار بر نافرمانى او دليرى ، تو كه ضعيف و ناتوانى ، در صورتيكه تو همواره در پناه ( عفو و اغماض و ) پوشش وى جا گزيده ، و در ( بوستان پر ) وسعت احسانش در گردشى ، و او نه احسانش را از تو دريغ داشته ، و نه پردهاش را بر تو دريده است ، بلكه تو باندازه چشم بهمزدنى از لطف و نعمتى كه برايت پديد آورده ، يا گناهى كه بر تو پوشانده ، يا بليّه كه از تو گردانده است دور نبوده ، پس در اينصورت باو چه گمان ميبرى اگر فرمانش را ببرى ، سوگند با خداى اگر اين صفت ( نزديكى خدا بتو و دورى تو از خدا ) درد و شخصى بود كه از حيث قدرت و ثروت با هم يكسان بودند ( و يكى از آن دو نفر تو بوده ، و از ديگرى
[ 636 ]
كناره ميگرفتى ) تو اوّل كسى بودى كه بزشت اخلاقى و بدكرداريهاى خويش حكم رانده بودى ( تا چه رسد باينكه شخص زبون و عاجزى مانند تو با خداى غالب و قاهر بستيزگى و نافرمانى برخيزد ) براستى ميگويم كه جهان تو را نفريفت ، بلكه تو فريفته آن شدى ، چه بسا كه جهان آشكارا تو را پند داده ، و بمساوات و برابريت آگاه كرد ، و از وعدههائيكه بتو ميدهد ، و از ورود درد بر پيكرت و كاهيدن قوّهات راستگوتر و وفادارتر از اين است كه دروغ گويد و تو را بفريبد ، چه بسا جهانيكه تو او را تهمت مينهى پند دهنده تو است و چه بسا خبر راستى كه خود آنرا دروغ پندارى ( و از تغيّر و تبدّل آن عبرت نگيرى ) البتّه اگر بخواهى جهانرا بشناسى او را چون مهربان يارى خواهى يافت كه دريغ دارد از اينكه تو بهلاكت افتى ، و او با خانههاى خالى و شهرهاى ويران همواره تو را پند دهنده ، و ياد آورنده نيكو ميباشد ، چه خوب سرائى است جهان براى كسى كه آن را خانه خويش نگيرد ، و چه پاكيزه جائى است براى آنكه آن را وطن ( هميشگى ) خويش نداند براستيكه نيك بختان در فردا آنانند كه امروز از جهان ميگريزاند ( و فريفته مال و جاه آن نميگردند ) .
هنگاميكه زمين سخت بلرزد ، و قيامت با سختيهايش محقّق گردد ، اهل زمين پرستندگان هر معبودى ، و پيروان هر پيشوائى بهم برسند ، آن هنگام هر نظريكه بهوا افكنده شده ، و هر قدميكه آهسته بزمين نهاده شده ، جز بعدل و دادرسى خدا جزا داده نشود ( حتّى بجزئيّات كردار آنها رسيدگى شود ) چه بسيار دليل و حجّتى كه آن روز باطل و پيوندهاى عذر ( نابجا ) ئيكه گسيخته است ، پس از كردار خويش بخواه آنچه را كه عذرت بآن پذيرفته ، و حجّتت را برقرار سازد ، و از جهانيكه تو براى آن پاينده نيستى ،
آنچه را كه برايت پاينده است فراگير ، و سفر خويشتن را آماده باش ، نگران برق رستگارى ( از گرفتاريها ) بوده ، شتران تند رفتار ( عمل و عبادت ) را سوار شو ( و بوسيله آنها خويش را از مهالك آخرت برهان ) .