ترجمة
از سخنان آنحضرت عليه السّلام است هنگاميكه در جنگ جمل بكشته طلحه و عبد الرّحمن ابن عتّاب ابن اسيد برخوردند .
[ 618 ]
البتّه ابو محمّد ( طلحة ابن عبيد اللّه است كه از راه كين توزى پند مرا نپذيرفته و بجنگ و ستيز با من برخاست و اكنون اينگونه ) در اين مكان خوار ، و دور از ديار افتاده است ، دانسته باشيد سوگند با خداى من از اينكه كسانى از قريش در زير شكم ستارگان كشته افتاده ( و ؟ ايشان بدون كفن و دفن بخون و خاك آغشته ) باشند خوشنود نيستم ( لكن لجاجت و سركشى خودشان بدين روزشان انداخت ) من خون خويش را از فرزندان عبد مناف دريافت كردم ( و سزاى كردار طلحه و زبير كه از سوى ما در بعبد مناف مىپيوندند ، و جناياتى كه در بصره آنها نسبت به شيعيانم مرتكب شدند ، در كنارشان نهادم ) و بزرگان قبيله جمح ( جز عبد اللّه ابن ربيعه ابن درّاج ، و عبد الرّحمن ابن عتّاب ابن اسيد كه كشته شدند باقى ) از چنگ من گريختند ، حقيقت اين است كه اينها براى امريكه سزاوار آن نبودند گردن كشيدند ، و بدون رسيدن بآن گردنهاشان شكسته آمد ( و در سر آرزوى خلافت جان درباختند ) .